۱۰۰۰ روز با دستاوردهای دیپلماسی دولت سیزدهم؛

ایران بازی را تغییر می‌دهد!

تهران- سیاست خارجی مطلوب برای هر واحد سیاسی خلق «قدرت» و تامین «منافع ملی» است. از این رهگذر است که رقابت‌ها، همکاری‌ها، ائتلاف‌ها و نزاع‌ها در سیاست بین الملل شکل می‌گیرد. دولت سیزدهم اینگونه «جنگ همه جانبه دیپلماتیک» برای انزوای ایران را با عضویت در پیمان‌های تاثیرگذار بین‌الملی و تحمیل کشورمان به عنوان قدرتی که کسی نمی‌تواند آن را نادیده بگیرد، خنثی کرد.

سانتریفیوژها با سرعت بیشتری می چرخیدند، دیپلماسی غزه، جایگاه ایران در جهان را ارتقا داده بود، کشورهای دور و اطراف در غرب آسیا و شمال آفریقا برای احیای روابط با ایران صف کشیده بودند، دامنه قدرت‌نمایی ایران از منطقه فراتر رفته و اعضای ناتو در خاک ابرقدرت آن روز یعنی ایالات متحده از قدرت گرفتن ایران ابراز نگرانی کرده بودند، برای اولین بار در تاریخ روابط بین‌الملل، ایران در عملیات دفاع مشروع خود؛ وعده صادق، یک رژیم دارای سلاح هسته‌ای را هدف حمله مستقیم خود قرار داد، با عضویت درگروه بریکس، سازمان همکاری شانگهای و اتحادیه اقتصادی اوراسیا حالا دیگر ایران در جمع قدرت های نوظهور جهان قرار گرفته بود، در روزگاری که ردای قدرت از آتلانتیک به پاسیفیک واگذار می شد… و در روزی که دولت سیزدهم در میانه راه به پایان رسید.

اینها احتمالا بخشی از مکتوبات و قضاوت تاریخی آیندگان از روایت سیاست خارجی ایران در سال ها یا دهه های آینده باشد؛ از بهار ۱۴۰۳ که عمر دولت سیزدهم به پایان رسید اما با تلاش‌هایش، بهار دیپلماسی و قدرت‌یابی ایران آغاز شد.

به گزارش سیاست خارجی ایرنا، در دیسیپلین روابط بین‌الملل تعاریف متعددی برای سیاست خارجی و دیپلماسی وجود دارد اما برونداد دیپلماسی دولت شهید رئیسی به این تعریف یعنی: «هنر مرتبط ساختن عناصر قدرت ملی به مؤثرترین شکل با آن دسته از ویژگی های شرایط بین المللی که به منافع ملی مرتبط می شود» قرابت داشته و انطباق زیادی دارد.

اگر سیاست خارجی دولت سیزدهم بدون در نظر گرفتن تاثیرات و تحولات محیط پیرامونی و شرایط جهانی بررسی شود، لاجرم به نتیجه‌گیری واقعی هدایت نخواهد شد. برای ارزیابی دقیق و منصفانه کارنامه سیاست خارجی دولت باید متغیر نظام بین ‌الملل را لحاظ کرد و به این پرسش پرداخت که دیپلماسی در چه وضعیتی کنش خود در سیاست بین الملل را شکل داد؟

 

حضور در جهان کن دگرگون شده

دولت سیزدهم در یک وضعیت استثنایی و خاص جهانی زیست کرد که اگرچه فرصت‌هایی برای کشور خلق می‌کرد اما تهدیدات آن بسیار بیشتر و خطرات امنیتی به روز شده بیشتری متوجه ایران بود.

دولت در این مدت، به یکی از پیچیده ترین بحران های حاد امنیتی تاریخ خاورمیانه بعد از عملیات «طوفان الاقصی» برخورد کرد، بی رحمانه ترین جنایت جنگی در قرن بیست و یکم علیه مردم فلسطین که به طور اجتناب ناپذیری محور مقاومت را درگیر می‌کرد. چند ماه بعد از اغاز به کار دولت سیزدهم، حمله روسیه به اوکراین اتفاق افتاد که جهان را در «لبه جنگ» فراگیر قرار داد. درگیری روسیه و اوکراین بعد از ۷۵ سال فلش جنگ را به سوی قاره اروپا بازگرداند و به دنبال آن بحران افزایش مواد غذایی و سوخت را برای جهان به دنبال داشت.

همچنین دولت شهید رئیسی و دستگاه سیاست خارجی چند ماه با آشوب های سال ۱۴۰۱ در ایران مواجه شدند که با یک کارزار فشار بی سابقه خارجی در چهار دهه گذشته علیه دیپلماسی کشورمان همراه بود. بحران سازی‌های مداوم ایالات متحده و برخی از قدرت های اروپایی با هدف انزوای دیپلماتیک و بی اعتبار کردن سیاست خارجی ایران در جهان از طریق اخراج ایران از نهادهای بین المللی و وضع تحریم های گسترده، فشار زیادی بر تصمیم سازان سیاست خارجی و وزارت خارجه وزیر امور خارجه فقید حسین امیرعبداللهیان وارد ساخت.

برخورد با هرکدام از این موقعیت‌های خطیر که اجبار و محدودیت‌هایی را به دستگاه تصمیم سازی تحمیل می‌کند شاید به چندسال زمان نیاز داشت اما دولت سیزدهم نه تنها کشور را از این بحران‌ها به سلامت عبور داد که در عمر کوتاه خود که به ۱۰۰۰ روز نرسید دستاوردهای چشم‌نوازی برای دولت-ملت ایران در صحنه بین الملل رقم زد.

سیاست خارجی مطلوب برای هر واحد سیاسی در جهان خلق «قدرت» و تامین «منافع ملی» است. از این رهگذر است که رقابت‌ها، همکاری‌ها، ائتلاف‌ها و نزاع‌ها در محیط بین المللی شکل می‌گیرد. دولت رئیسی اینگونه «جنگ همه جانبه دیپلماتیک» برای انزوای ایران را با عضویت در پیمان‌های معتبر بین‌الملی و تحمیل کشورمان به عنوان قدرتی که کسی نمی‌تواند آن را نادیده بگیرد، خنثی کرد.

 

نگاه شرق به ایران

عضویت ایران در پیمان‌های شانگهای و بریکس و حضور در بلوک قدرت‌های جدید جهانی با همین چشم انداز محقق شد، در شرایطی که برخی حضور ایران در چنین پلتفرم‌های بین‌المللی را دست نیافتنی و رویاپردازی ارزیابی می کردند.

ایران تابستان ۱۴۰۱ در اجلاس سران شانگهای در ازبکستان رسما به عضویت دائم این سازمان مهم بین‌المللی درآمد. این اتفاق با واکنش‌های گسترده ای مواجه شد. رسانه‌ها و مراکز اندیشه‌ای از ایران به عنوان یک «تغییر دهنده بازی» ( Game Changer) نام بردند که به شانگهای در کنار چین، روسیه و هند قرار خواهد گرفت.

روزنامه «جروزالم پست» چاپ سرزمینهای اشغالی درباره حضور ایران در سازمانی که به «ناتوی شرقی» مشهور است می‌نویسد: عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای یک دستاورد مهم سیاست خارجی برای جمهوری اسلامی است. این امر به ویژه قابل توجه است زیرا این اولین بار است که ایران از سال ۱۹۷۹ به یک پیمان منطقه ای می پیوندد.

این روزنامه عبری عضویت کامل ایران در سازمان همکاری شانگهای را منعکس کننده این مهم می‌داند کشورهای عضو برای تعامل با تهران آماده هستند.

جروزالم پست همچنین نتیجه عضویت در سازمان همکاری شانگهای را گسترش نفوذ ایران در منطقه دانست که غرب باید به دقت پیامدهای این توسعه استراتژیک مهم را در نظر بگیرد.

این نشریه اسرائیلی از قصد جمهوری اسلامی ایران – در کنار روسیه و چین – برای استفاده از سازمان همکاری شانگهای به عنوان سکویی برای کاهش نفوذ نظامی غرب و به چالش کشیدن قدرت نظامی آمریکا و اروپا ابراز نگرانی شدیدی می‌کند.

 

بریکس آغوش باز می‌کند

شهریور ۱۴۰۲ در آفریقای جنوبی و اجلاس سران گروه بریکس عضویت ایران در این ائتلاف اعلام شد تا کشورمان در قرار روسیه، چین، هندوستان، برزیل و آفریقای جنوبی قرار گیرد.

روزنامه نیویورک تایمز آمریکا تابستان سال گذشته دعوت از ایران برای عضویت در بریکس را که مقابله با سلطه غرب در نظام مالی جهان را هدف قرار می دهد، غیرمنتظره توصیف کرد و نوشت: امتیاز اولیه این است که ثابت می کند تهران دوستان قدرتمندی دارد.
این روزنامه آمریکایی تاکید کرد که گروه بریکس تمایل دارد سازوکار کنونی مالی جهان را تنوع بخشیده و وابستگی آن را به سیاست های آمریکایی و قدرت دلار کاهش دهد.

این گزارش یادآوری می کند: اضافه شدن ایران در فهرست دعوت شدگان به بریکس در حالی رخ می دهد که اوضاع خاورمیانه به شکل فزاینده ای پیچیده و دشوار شده است و برخی از متحدان آمریکا در منطقه از همکاری خود با واشنگتن ناراضی هستند. عربستان و امارات به شکل فزاینده ای در مسائلی همچون تولید نفت، جنگ اوکراین و روابط شان با ایران و سوریه مسیر خود را طی می کنند.

جوزف سالیوان از اعضای شورای مشاوران اقتصادی کاخ سفید هم آپریل ۲۰۲۳ در مقاله‌ای در مجله فارن پالیسی، افق موفقیت ارز بریکس را متفاوت و جدید ارزیابی می‌کند و باور دارد چنین ارزی واقعاً می تواند دلار آمریکا را به عنوان ارز ذخیره اعضای بریکس از بین ببرد. این اقتصاددان آمریکایی نوشت: «همچنین بریکس می‌تواند به سطحی از خودکفایی در تجارت بین‌الملل دست پیدا کند که دیگر اتحادیه‌های ارزی جهان از آن محروم هستند. از آنجایی که اتحادیه ارزی بریکس بر خلاف هر اتحادیه قبلی با یکدیگر مرز سرزمینی مشترک ندارند، اعضای آن احتمالاً می توانند طیف وسیع تری از کالاها را نسبت به هر اتحادیه پولی موجود تولید کنند». این اقتصاددان برجسته معتقد است که ارز بریکس به تدریج می‌تواند مقدمات فرسایش سلطه دلار را رقم بزند.

 

اوراسیا بازگشته است

راهبردی که دولت سیزدهم در هدف گذاری سیاست خارجی‌اش جهت نیل به «دیپلماسی اقتصادی» و در راستای کلان استراتژی «خنثی سازی تحریم» در پیش گرفت، استفاده موثر از مولفه‌های قدرت ایران برای تسهیل روابط تجاری کشور و برداشتن موانع اقتصادی بود که از سوی ساختارهای نظام بین الملل به عنوان ابزار فشار در اختیار ایالات متحده بر ایران تحمیل شده است. توافقنامه اخیر تجاری ایران و اتحادیه اوراسیا را باید در ادامه این مسیر دانست.

موافقت نامه تجاری ایران و اتحادیه اوراسیا شامل روسیه، بلاروس، قزاقستان، ارمنستان و قرقیزستان، نقطه عطفی در راهبرد منطقه ای و پیشروی سیاست «همسایگی» دولت است. نزدیکی جغرافیایی، اشتراکات فرهنگی و تمدنی و روابط سیاسی مطلوب با این کشورها نقطه قوت این توافق است.
اتحادیه اقتصادی اوراسیا با ۱۸۳ میلیون نفر جمعیت و واردات ۳۸۸ میلیارد دلاری از جهان یک بازار عظیم و در دسترس در نزدیکی ایران محسوب می شود که افزایش مناسبات امکان استفاده حداکثری از پتانسیل این بازار بزرگ را برای کشورمان فراهم خواهد آورد و حجم مبادلات ایران و اتحادیه اوراسیا را می تواند تا ۳۰ میلیارد دلار افزایش دهد.

حضور ایران در ائتلاف‌ها و پیمان‌های بین‌المللی همسو از آن جهت حائز اهمیت است که در دوران گذار نظام بین الملل یا دوران انتقالی (Transition) آنها سازوکارهای موثری در ایده‌های جایگزین برای ساختارهای رو به زوال محسوب می شوند. در چنین شرایطی است که اعضای بریکس و شانگهای، حول یک ایده مشترک ائتلاف کرده اند: مخالفت با وضع موجود نظم فعلی جهان. این محور نسبت به یکجانبه گرایی آمریکا و تحمیل ارزش‌ها و هنجارهای واشنگتن بر ارکان سیستم بین‌المللی، رویکرد تجدیدنظرطلبانه دارند. مهم‌تر اینکه در حال حاضر فقط بریکس و شانگهای هستند که هم “اراده” و هم “توان” به چالش کشیدن استیلای ایالات متحده آمریکا بر ترتیبات جهان “پساجنگ‌ سرد” را دارند.