جشنواره تئاتر شرهانی در دهلران؛ جایی که سرما در برابر گرمای هنر کم آورد

پویاخبر - سیدصادق نجات/عضو کمیته تبلیغات و اطلاع رسانی هفتمین جشنواره ملی تئاتر خیابانی شرهانی دهلران - صبح، جشنواره با غبارروبی مزار شهدای گمنام آغاز شد؛ مراسمی که در آن، حال و هوای دفاع مقدس با هنر گره خورد و گروه‌های نمایشی یکی پس از دیگری وارد دهلران شدند. فضای شهر کم‌کم شکل جشنواره به خود گرفت؛ اما این تازه شروع ماجرا بود.

*شروعی با تأخیر اما پرشور
قرار بود اولین اجرا رأس ساعت ۱۵ آغاز شود، اما قطعی برق کمی همه چیز را به تعویق انداخت. مردم، با وجود سرما، آرام‌آرام به محل اجرا آمدند. وقتی چهره‌های داوران در میان جمعیت دیده شد، موجی از هیجان به راه افتاد. محمد فیلی، بازیگر نقش شمر در مختارنامه، بیش از همه شناخته شد و مردم بی‌وقفه با او عکس می‌گرفتند.

*اجرای نخست؛ طنازی آبادانی در سرمای دهلران
اولین اجرا از آبادان بود؛ بهنام کاوه، چهره‌ای قدیمی در جشنواره شرهانی، با لهجه‌ای شیرین و اجرایی پرانرژی، یخ فضا را شکست. او در میان خنده‌های حضار، مشکلات جاده‌های دهلران و نبود سالن آمفی‌تئاتر را با زبانی طنز مطرح کرد. نمایش او، با ادای احترام به شهدای گمنام، حس و حالی ویژه پیدا کرد.

*وقتی فوتبال و تئاتر به هم می‌رسند
دومین نمایش، کاری از گروهی از چوار، با کارگردانی زهرا چراغی، حال و هوایی فوتبالی داشت. زبان کردی ایلامی و اشاره به ورود بانوان به ورزشگاه‌ها، فضای نمایش را متفاوت کرده بود. اما نقطه اوج اجرا، بازسازی واقعه زمین فوتبال چوار بود؛ جایی که هنر، تراژدی را به شکلی تأثیرگذار روایت کرد.

*نمایش دهلرانی‌ها؛ شوخی، درد و خنده‌های واقعی
با سردتر شدن هوا، جمعیت بیشتری آمدند. اجرای بعدی متعلق به خود دهلرانی‌ها بود؛ “یک بقچه حرف ناگفته” با کارگردانی مرجان قاسمی. مردم، مشتاق دیدن مالک آبسالان، بازیگر بومی‌شان بودند. شوخی‌های او با تماشاگران، حضار را سر ذوق آورد. حتی فرماندار ویژه دهلران هم در کنار داوران نشسته بود و نمایش را با لبخند تماشا می‌کرد. این اجرا، تلفیقی از مشکلات اجتماعی و طنزی شیرین بود که با استقبال زیادی روبه‌رو شد.

*کودکان و مسن‌ها؛ تئاتر برای همه
یکی از زیبایی‌های جشنواره، حضور نسل‌های مختلف در کنار هم بود. کودکانی که کنار پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها ایستاده بودند و با هم از نمایش‌ها لذت می‌بردند، نشان دادند که تئاتر خیابانی مرز سنی نمی‌شناسد.

*پایان با “دغدغه”‌ای از جنوب
آخرین اجرا، کاری از هنرمندان اهوازی بود. “دغدغه”، نمایشی با کارگردانی بهمن تقی‌پور و مجید اقبالی، روایتگر مشکلات مردم خوزستان پس از جنگ بود؛ از کمبود آب و آلودگی هوا تا سیل‌هایی که زندگی‌شان را مختل کرده است. نمایش، پر از حس و انرژی بود؛ آن‌قدر که تماشاگران برای لحظاتی سرمای دهلران را فراموش کردند.

*یک جشنواره، یک خانواده
اما شاید زیباترین بخش جشنواره، همدلی گروه‌های نمایشی بود. اینجا خبری از رقابت و مسابقه نبود؛ تیم‌ها نمایش‌های یکدیگر را تشویق می‌کردند، در اجراها کمک می‌کردند و بعد از پایان هر نمایش، با یکدیگر عکس یادگاری می‌گرفتند. محمد فیلی همچنان در محاصره مردم بود و سلفی‌ها تمامی نداشت.

*پایان روز اول؛ آغازی برای روزهای هیجان‌انگیزتر
روز اول جشنواره با انرژی بالا تمام شد، اما همه منتظر اجراهای بعدی بودند. اگر این فقط شروع کار بود، باید دید در ادامه چه سورپرایزهایی در انتظار تماشاگران است. دهلران، با سرمای هوا، اما گرمای تئاتر، آماده‌ی روزهای بعدی جشنواره بود.