رسانههای محلی و روزهای بی فروغ
سیدداود سجادی اسدآبادی:مطبوعات و رسانهها به عنوان رکن چهارم دموکراسی در جامعه ما از اهمیت ویژهای برخوردارند که وظیفه و رسالت تنویر افکار عمومی را برعهده دارند. فعالیت رسانهها در کشور در دو عرصه سراسری و استانی همواره همچون دو بازوی مکمل این رسالت را تا به امروز به پیش بردهاند. اما بر اساس نتایج […]

سیدداود سجادی اسدآبادی:
مطبوعات و رسانهها به عنوان رکن چهارم دموکراسی در جامعه ما از اهمیت ویژهای برخوردارند که وظیفه و رسالت تنویر افکار عمومی را برعهده دارند. فعالیت رسانهها در کشور در دو عرصه سراسری و استانی همواره همچون دو بازوی مکمل این رسالت را تا به امروز به پیش بردهاند. اما بر اساس نتایج و مشاهدههای این دو عرصه در استانمان ایلام تفاوتهای محسوسی در رسالت و عملکرد آنان وجود دارد که قابل تامل است.
رسانههای سراسری امروز به واسطه برخی از تنگ نظریها بیش از حد معقول جولان داده و فضای رسانهای استان را تحت نام خود قرار داده و مطبوعات محلی را به زیر سایه خود کشانده است. این رسانهها با دارا بودن یک دفتر مرکزی و یک چاپ واحد و یگانه در سراسر کشور متحمل هزینه کمتری میشوند و دفاتر استانی آنان نیز تمام توان خود را برای جذب آگهیهای رپرتاژی به کار می گیرند.
در مقابل این فعالیت، فعالیت مطبوعات محلی قرار دارد که در این روزها مظلوم واقع شده و با نابودی و عدم خود دست و پنجه نرم می کنند و یکی پس از دیگری همچون خودروی فرسوده در جاده فعالیت خود به کنار می زنند. این دلیل را باید با توجه به گذشته تا به امروز مورد واکاوی قرار داد تا حال و روز آنان را درک نمود.
در حال حاضر فروغ و شاهکار مطبوعات محلی مربوط به از عهده برآمدن هزینه های چاپ هفتگی، هزینه های جانبی همچون اجاره، تلفن، برق و… شده که آنان را در ماراتنی از مشکلات قرار داده که پیکار سخت و نفس گیر درآمد و هزینهها همواره در این نشریات در جریان است و در صورت تداوم، برنده این پیکار با هزینهها خواهد بود.
اما مشکل به این نقطه فقط ختم نمیشود زیرا عوامل دیگری نیز در مظلوم ماندن مطبوعات محلی نقش خود را ایفا مینمایند که اصلیترین آنان، عدم همکاری مناسب و مورد انتظار ادارات با این قشر است که راه را بر پیشرفت آنان بسته و موجب کلافهگی و سردرگمی اصحاب رسانه محلی گردیده است.
متاسفانه در سالیان گذشته برخی دستگاهها و ادارات از توجه خود به مطبوعات محلی کاسته و با اندیشه کشوری شدن و اهمیت بیشتر پیداکردن در عرصه ملی، فعالیت و همکاری خود با آنان را حداقلی نموده و از زیر مسئولیت و تعهد خود در این عرصه شانه خالی نموده و با گرایش پیدا کردن به روزنامههای سراسری عملاً نمک بر زخم مطبوعات محلی میپاشند و آنان را به ورطه نابودی و نیستی کشاندهاند.
با توجه به اینکه استانمان استانی محروم و فاقد فعالیت چشمگیر بخش خصوصی و صنایع میباشد، تنها مأمن و پناه رسانهها، همین رپرتاژهای اداری است که فضای رقابتی شدیدی را در رسانههای استان اعم از محلی و سراسری ایجاد نموده است. در این میان نیز برخی از ادارات برای دیده شدن و به رخ کشیدن خود و فعالیتشان به نشر گزارشها و دیگر فعالیتهای خود در روزنامههای سراسری روی می آورند.
جای سوال است که چرا یک مدیر که خود از جنس و بطن همان منطقه است، مطبوعات محلی را در حد جایگاه خود نمیداند و با نزدیک شدن به روزنامههای سراسری، مطرح شدن و فراتر رفتن را در ذهن خود میپروراند؟
در حال حاضر برخی با این دیدگاه و تفکر بین نشریات محلی و روزنامهها تفاوت قائل میشوند که اجحافی بزرگ در حق مطبوعات محلی روا میدارند و در فراخوانها، نشستهای مطبوعاتی و توزیع رپرتاژی حق بیشتر را به روزنامههایی میدهند که حتی سهمیه استانی آنان کمتر از ۲۰ نسخه روزانه می باشد. این روزنامههای ۲۰ نسخهای بر نشریه چندهزار نسخهای استان چیرگی داشته و از اهمیت و توجه بیشتری برخوردار است.
مدیری که فعالیت و تلاش خستگی ناپذیر یک مجموعه مطبوع محلی در برابر هزینهها را نادیده میگیرد و برای مطرح شدن خود، دست به دامن روزنامههای کم تیراژ می شود، آیا نمیداند که به لحاظ وجدانی حق تقدم با مطبوعات محلی است؟ آیا نمیداند که مجموعه افراد شاغل در آن، عمر و لحظات زندگی خود را صرف مشکلات، دغدغهها و چالشهای استان و مردمانش مینمایند بلکه صدای مردم برای رسیدن به گوش مسئولان باشند؟
میتوان گفت که این خبرنگاران و دست اندرکاران مطبوعات محلی هستند که در خوشی و ناخوشی با ادارات و مردم شریکند نه برخی از روزنامههای سراسری که فقط دلخوش به آگهیهای مناقصه و مزایده اداراتند و با بیان مسائل و مشکلات جامعه بیگانهاند. در این روزهایی که توان مطبوعات محلی در برابر هزینهها از جمله هزینه چاپ کاسته شده و فشار هزینهها در برابر درآمد ناچیز، کارد را به استخوانشان رسانده، وظیفه همگانی است که به یاری آنان بشتابند تا به روزهای اوجشان بازگردند. وظیفه و رسالت دستگاهها و ادارات و نهادهای مختلف در مرحله اول، عدم قائل شدن تبعیض بین روزنامههای سراسری و مطبوعات محلی در رپرتاژها و… میباشد که لازم است کفه ترازو به نفع روزنامههای سراسری را به سمت تعدیل شدن سوق دهند.
گام دیگر اینکه ادارات از جمله برخی فرمانداریها، شهرداریها و دیگر دستگاهها، نهادها و ارگانهایی که در پرداخت به موقع هزینههای رپرتاژی و… نشریات محلی کوتاهی میکنند، مسائلی همچون عدم وجود اعتبار کافی ادارات را کنار بگذارند و بیش از این مهر نابودی بر پیشانی این نشریات نزنند. مگر یک نشریه محلی چه گناه و یا خطایی کرده که باید تاوان کمبود اعتبارات دولتی را بدهد؟ ضمناً مگر هزینه پرداخت مناقصهها و مزایدهها بر عهده برندگان(پیمانکار) نیست؟ چرا ادارات روند پرداخت این هزینهها به نشریات را به واسطه قوانین دست و پاگیر اداری طولانی و یا گاهی غیرممکن می کنند؟
مرحله بعدی رسالت یاری مطبوعات محلی مربوط به مسئولان استانی و کشوری می باشد که با توجه بیشتر به نشریات محلی، زمینه را برای عرض اندام این نشریات در مقابل روزنامههای سراسری فراهم سازند چرا که در بسیاری از مواقع این نشریات محلی هستند که خوراک رسانهای روزنامهها را تامین مینمایند.
در استانمان ایلام که خوشبختانه بالاترین سمت اجرایی آن یعنی استاندار مربوط به فردی از جنس نشریات محلی می باشد. جناب آقای مهندس محمدرضا مروارید استاندار محترم ایلام به عنوان صاحبامتیاز هفتهنامه پیک ایلام آیا مشکلات نشریات محلی را نمی بینند؟ آیا روزگار ناخوش این نشریات به نشریه نامبرده نیز سرایت نکرده که وضعیت اسفبار رسانههای محلی را درک نمایند و برای بهبود وضعیت رسانههای محلی قدمی پیش نهند؟ اصلاً در سطحی کلانتر، آیا دولت تدبیر و امید برنامهای برای رشد و ارتقاء سطح فعالیت و وضعیت معیشتی خبرنگاران محلی دارد؟ آیا نباید از وضعیت ناامیدکننده مطبوعات محلی با تیراژ چندین هزار نسخه در برابر وفور نعمت رپرتاژی روزنامههای سراسری کم تیراژ در استان دفاع نمود؟
قطعاً جواب اینگونه سوالات بستگی به میزان اهمیت نشریات محلی در بین مسئولان و دست اندرکاران دولتی دارد که در حال حاضر وضعیت نامناسب و ناامید کننده آنان حکایت از این عدم توجه کافی مسئولان به آنان دارد و اگر وضعیت به همین منوال پیش رود، رسانههای محلی را به خیر دولت و مسئولان دولتی امیدی نیست چرا که روز به روز از توان و انگیزه این رسانهها کاسته و به مرز فنا و نابودی نزدیک می شوند. خطای کاربردی مسئولان ادارات این است که در حال حاضر به بهانه عدم وجود اعتبارات، رسانههای محلی را از پای درآوردهاند چرا که نمیدانند نداشتن تمکن مالی و عدم پشتوانه برای چاپ منجر به تعطیلی آنها و متروکه شدن مراکز فعالیت آنان در سطح استان شده است. لاغر و مردنی شدن مطبوعات محلی در برابر فربه شدن روزنامههای سراسری، نتیجه توزیع ناعادلانه رپرتاژ و گزینشی عمل نمودن ادارات است که در ادامه کار به نوعی باید از سوی آنان جبران شود.
شاید در میان ادارات استان، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی بیشترین سهم را دارا باشد که با اهمیت دهی به رسالت نشریههای محلی، آنان را از وضعیت فعلی خارج ساخته و با بکارگیری راهکارها، تصمیم ها و دخالت های به موقع فضا را برای پیشرفت و رشد هرچه بیشتر آنان فراهم سازد. نکته قابل توجه در این اداره، اگرچه نشریات محلی راه درازی برای برون رفت از بحران را در پیش دارند، اما توجه و پشتیبانی های این ادارهکل در راستای رشد و توسعه مطبوعات استانی قابل ستایش است. شاید اگر این دامنه حمایت ها با وجود تعداد بیشتری از مسئولان استانی افزایش یابد، شاهد مساعد شدن حال نشریات محلی و بالندگی آنان در ادامه مسیر رسالتشان باشیم تا خبرنگاران و دست اندرکارانی که دست از کار کشیده و عطای مطبوعات را به لقایش بخشیدهاند، به عرصه فعالیت مطبوعاتی در نشریات محلی برگردانده شوند و شاهد روزهای خوش آنان در عرصه رسانه باشیم.
انتهای پیام/*
{loadmodule mod_banners,عضویت در تلگرام}
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰