به بهانه سالروز شهادت «مجید پازوکی»؛

سلام بر «علمدار تفحص»

تهران- علمدار تفحص لقب شهید «مجید پازوکی» است؛ همان رزمنده دلاوری که از ۱۵ سالگی به جبهه رفت و پس از جنگ نیز تفحص شهدای لشکر ۲۷محمدرسول الله (ص) را آغاز کرد تا این که در سال ۸۰ به همرزمان شهیدش پیوست.

به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت ایرنا، امروز سه شنبه – ۱۷ مهر- مصادف با سالروز شهادت مجید پازوکی است که سال ۱۳۸۰ زمانی که در رمل‌های سوزان مناطق جنگی خوزستان در جست و جوی پیکر مطهر همرزمانش بود، بر اثر انفجار مین به فیض شهادت نائل و به کاروان شهیدان پیوست.

مجید در نخستین روز بهار سال ۱۳۴۶ به دنیا آمد، تا سوم راهنمایی به تحصیل پرداخت و بعد از پیروزی انقلاب زمانی که ۱۱ سال داشت، برای دیدن امام خمینی (ره) به مدرسه رفاه رفت. این آغاز ورق خوردن دفتر عشق یکی از سربازان حضرت روح الله بود. وی سال ۱۳۶۱ که فقط ۱۵ سال داشت به جبهه رفت. در بهمن همان سال هم در عملیات والفجر مقدماتی از ناحیه دست راست و شکم مجروح شد. سال ۱۳۶۶ مسئولیت دسته گردان تخریب به عهده گرفت و به عنوان تخریب‌چی مشغول فعالیت شد. پس از جنگ جهاد مجید پایان نیافت و از سال ۱۳۶۹ در منطقه کردستان مشغول جنگ با اشرار و گروهک‌های ضد انقلاب و تروریستی شد.

پازوکی که همراه با شهید علی محمودوند از سال ۱۳۶۱ در گردان تخریب لشکر ۲۷ محمد رسول الله حضور داشتند. پس از جنگ تحمیلی به صورت خودجوش و بدون امکانات به تفحص شهیدان می پرداختند. بعد، رفته رفته سازوکار اداری برای آن ترتیب می‌دهند تا بتوان با امکانات بیشتری به تفحص شهیدان پرداخت. به این ترتیب، گروه تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) تشکیل شد.

سال ۱۳۷۱ با آغاز کار تفحص لشکر ۲۷ محمدرسول الله در منطقه جنوب مجید با وجود مشکلات جسمی عاشقانه در جست و جوی پیکر شهدا بود. او بسیار پرتلاش و کم حرف بود و با اطلاعات دقیق از منطقه معبر می‌زد. با عروج دوست دیرینه اش در بهمن سال ۷۹ فرماندهی گروه تفحص لشکر ۲۷ را پذیرفت و ادامه دهنده راه شهید محمودوند شد.

 

شهید پازوکی دوست نداشت کسی به محل شهادتش برود

نجیبه گنجی‌ساری همسر شهید پازوکی گفت: وقتی شلمچه رفته بودیم، هنوز به این شکل نبود که گنبد و بارگاه برای شهدا درست کرده باشند. فقط داخل یک محفظه شیشه‌ای چند کلاهخود، پلاک و چفیه گذاشته بودند. آن سال‌ها تنها منطقه‌ای بود که همین را درست کرده بودند و مناطق دیگر دست نخورده بود. افرادی که برای بازدید منطقه و زیارت شهدا آمده بودند، اطراف این محفظه شیشه‌ای می‌چرخیدند و آن را می بوسیدند. داخلش پول می‌انداختند.

وی افزود: آقا مجید گفت «آدم جایی شهید شود که نه دست کسی به او برسد و نه اینکه کسی بتواند بیاید و محل شهادت را ببیند.» همانطور که می‌خواست محلی شهید شد که نمی‌توانیم به محل شهادتش برویم. چون ۵۰ کیلومتر داخل خاک عراق، منطقه العماره و میان رمل‌ها و مین‌ها شهید شد و دسترسی به منطقه وجود ندارد.

این همسر شهید ادامه داد: آقا مجید برای من بهترین همسر، برای فرزندانم بهترین پدر، مهربان‌ترین فرزند برای پدر و مادرش و بهترین رفیق و مشاور برای دوستان و نیروهایش بود.

گنجی‌ساری اظهار داشت: همسرم شب‌های حرم امام رضا(ع) را خیلی دوست داشت و امام رضا (ع) را بسیار دوست داشت. می‌گفت «من شب تا صبح خیلی با امام رضا صفا می‌کنم.» هر وقت مشهد می‌رفتیم ما را روز به حرم می‌برد و خودش شب‌ها تا نماز صبح در حرم می‌ماند و می‌گفت امام هر حاجتی می‌خواهد بدهد، شب می‌دهد.»

 

ماجرای گره خوردن چادر به گنبد امام رضا (ع)

همسر شهید پازوکی توضیح داد: در صحن مسجد گوهرشاد منبر امام زمان (عج) است که آقا مجید پای منبر آنجا می‌نشست و می‌گفت «‌با بچه بسیجیا هم اینجا می‌رفتیم و می‌نشستیم و فقط با خود امام حرف می‌زدیم.» آنجا دقیقا روبه‌روی گنبد امام رضا(ع) است.

وی ادامه داد: چند شب قبل از شهادت همسرم خواب دیدم که چادرم به گنبد امام رضا(ع) گره خورده است. خواب را برای یکی از بزرگان تعریف کردم تا آن را تعبیر کند. او گفت «یکی از خانواده شما به امام رضا(ع) وصل می‌شود.» چند روز بعد آقا مجید شهید شد.

گنجیساری گفت: چند سال پیش که برای بازدید و زیارت شهدا به مناطق عملیاتی غرب کشور رفته بودیم، زمان اکران فیلم سینمایی«چ» بود. من این فیلم را در جشنواره دیده بودم. وقتی به آن بیمارستان رفتیم، برایم جالب بود چون سردر بیمارستان عکس ابراهیم همت و همسرم نصب شده بود که به شدت حالم را دگرگون کرد.

وی افزود: من به کسی نگفته بودم خانواده شهید هستم. به یکی از همراهان گفتم در کنار این عکس از من عکس بگیرد که علت این پافشاری را پرسید. فکر می‌کرد، می‌خواهم با عکس شهید همت عکس بگیرم. گفتم «نه، عکس کنار شهید همت، عکس همسرم است.» برایم از این لحاظ هم جالب بود که به شهید همت به خاطر حرف‌هایی که زده است، ارادت ویژه دارم.

پازوکی که گذر لحظه ها را بی صبرانه به امید وصال انتظار می کشید. در چنین روزی در سال ۱۳۸۰ در نزدیک پاسگاه وهب عراق منطقه عمومی فکه به فیض شهادت نائل شد.

کتاب و مستند

یادگاران ۲۹ جلد بیست و نهم از مجموعه یادگاران شامل صد خاطره کوتاه درباره شهید مجید پازوکی از دوران کودکی تا زمان شهادت به قلم افروز مهدیان توسط انتشارات روایت فتح به چاپ رسیده است.