کمپینی علیه فراموشی؛ صدای قربانیان را با نامشان فریاد بزنیم
به گزارش ایرنا زندگی – در این کشور، همیشه یک چیز میان ما و فاجعه فاصله انداخته: فاصله عدد و اسم. وقتی مینویسند «… نفر کشته شدند»، خیالمان راحت میشود. چون اسم نبردهاند، پس لابد کسی که من میشناسم نیست. نه دختر همسایهست، نه دوستِ برادرم، نه همدانشگاهیام. عددها ما را بیتفاوت میکنند. اما پشت همین عددها، زندگیهایی خوابیدهاند که با موشک رژیم صهیونیستی قطع شدهاند؛ نه سرباز بودند، نه ژنرال، نه تهدید امنیتی. آنها فقط انسان بودند؛ و حالا، نیستند.
زندگیهایی که فراموش نشدنیاند
سارا دانشجوی عکاسی بود. دوربینش همیشه آماده بود؛ برای ثبت زندگی. برای ثبت لبخند مادر در نور کمرنگ صبح، برای عکاسی از بازار پررنگ ولیعصر، برای پروژهای درباره «زن در جنگ»؛ چه کنایه تلخی! میخواست قاب بگیرد جنگ را، حالا خودش قاب شده است. صهیونیسم فقط موشک نمیزند، رویا میکُشد!
زهرا قرار بود هفته بعد از پروژه پژوهشیاش درباره «روایت جنگ در رسانهها» دفاع کند. موضوعش را با شور انتخاب کرده بود. باور داشت جنگها را نه فقط با اسلحه، که با روایتها باید شکست داد. زهرا فقط یک دانشجو نبود؛ معلمی بود که میان دانشجویان دیگر، چراغی روشن میکرد. اما حالا کلاس بیصداست؛ صندلیاش خالیست.
یاسمین، دانشجوی شریف یکی دیگر از قربانیان این حمله ناجوانمردانه است. او مثل اسمش پر از عطر زندگی بود. در خانوادهای چهار نفره زندگی میکرد. آن شب، اما خانهشان چراغش خاموش شد؛ بمبی، صدای موجی سرد را در گرمای خانه آنها نواخت.
علیرضا زینلی نیز ساکن ساختمان دهطبقهای در شهرک شهید چمران بود. آن بامداد سرد جمعه وقتی دخترانش ایما و هیدا را در آغوش گرفته بود، زیر آوار جا ماند و رفت.
وقتی برادرش به محل حادثه رسید، خانهای ویرانه دید. آنها در حال آواربرداری بودند که بعد از بیش از ۲۴ ساعت، بدن بیجان علیرضا و دو فرزندش از زیر آوار بیرون کشیده شد.
کمپین KilledByIsrael#؛ مقاومت فرهنگی در برابر حذف انسانها
این همان تلهایست که جنایتکاران برای خاموش کردن صدای قربانیان پهن میکنند. وقتی نامها را به یاد نمیآوریم، زندگیها و هویتهایی که به زور از میان ما ربوده شدهاند، بیصدا و بیاثر میشوند.
به همین دلیل، به خاطر سپردن نامها و روایت زندگی هر یک از این عزیزان، نهتنها ادای احترام است، بلکه مهمترین گام برای مقابله با نادیده گرفتن حقایق و جلوگیری از تکرار جنایت است.
کمپین #KilledByIsrael، تلاشیست از سوی جامعهای از روزنامهنگاران و هنرمندان مستقل، در داخل و خارج از ایران، برای بازگرداندن چهره و نام انسانهایی که در حملات رژیم صهیونیستی جانشان را از دست دادهاند. این کمپین نه به نهاد یا جریان خاصی وابسته است و نه انگیزهای سیاسی دارد. این صدا، صدای وجدان است. وجدانهایی که نمیخواهند فرزندان ایران، در سکوتِ جهان، به یک عدد تبدیل شوند.
کمپین میخواهد چهرهها را بازگرداند. میخواهد بگوید که علیرضا نیازمند، فقط «یک کشته» نبود. او برادر فاطمه و مطهره بود. سه خواهر و برادر، که کنار هم در خانهای معمولی زندگی میکردند و با هم کشته شدند. آیا میشود آنها را فراموش کرد؟
زهرا عبادی، مددکار اجتماعی بود؛ کسی که دغدغهاش رهایی زندانیان بود، نه قدرت و سیاست. با تنها فرزندش مهراد، در حمله رژیم صهیونیستی به زندان اوین کشته شد. این حمله در زمان ملاقات خانوادهها با زندانیان انجام شد. در همین حمله، ۷۱ نفر از مردم غیرنظامی کشته شدند؛ از جمله پنج مددکار اجتماعی. آیا میشود گفت آنها فقط بخشی از یک «هدف نظامی» بودند؟!
کمپین دارد درباره کودکانی حرف میزند که مدرسه میرفتند، نقاشی میکشیدند، خواب پزشک یا قهرمان شدن میدیدند.فاطمه، مطهره، مهراد، زهرا، میلان، فاطمه ذاکریان، زهرا ذاکریان، یاسمین باکوئی، نیلوفر قلعهوند، مهرانگیز ایمنپور…تکتک این اسامی معنایی دارند. زندگی داشتهاند. قلبهایی داشتهاند که ضربانشان توسط موشکهای رژیم صهیونیستی متوقف شد.
آیا ما هم با سکوت و فراموشی، شریک این توقفها میشویم؟
چرا به خاطر سپردن نامها مهمتر از همیشه است؟
در دنیای امروز که سیل خبرها و تصاویر از خشونت و فجایع در همهجا جاری است، خطر بزرگ فراموشیِ قربانیان است. وقتی فقط آمار و ارقام را میبینیم، به تدریج نسبتمان با درد دیگران قطع میشود؛ انسانها برایمان به اعداد تبدیل میشوند و این آغاز یک بحران اخلاقیست.
اما چرا این مسئله فراتر از یک موضوع احساسی است؟ چون فراموشی نامها، یعنی تضعیفِ ریشههای مقاومت اجتماعی و تاریخی در برابر ظلم و تجاوز.
وقتی نامها را به خاطر نمیسپاریم، جلوی هر اعتراض و دادخواهی گرفته میشود. وقتی نامها بیصدا میشوند، صدای عدالتخواهی در گلو خفه میشود. این فراموشی، چرخه تکرار خشونت را باز میگرداند؛ چون دشمنان میدانند که اگر بتوانند تاریخ و خاطره را محو کنند، میتوانند جنایت خود را تکرار کنند بیآنکه پاسخگو باشند.
کمپین #KilledByIsrael، در واقع یک مقاومت فرهنگی است. مقاومتی که از جنس کلمات و تصویرها و روایتها ساخته شده، و میخواهد بگوید: «اینجا هر عدد، یک انسان است؛ هر انسان، یک داستان؛ و هر داستان، بخشی از تاریخ ما.»
این مقاومت نه فقط دفاع از قربانیان امروز، که پاسداری از انسانیبودن ما در برابر هیولای بیحسی است. بیایید دست در دست هم، نامها را به یاد بسپاریم، بازگو کنیم و روایت کنیم؛ تا هیچ انسانی به فراموشی سپرده نشود.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰