نمای اول
یک شنبه ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ است، هوای تهران خنک و بهاری است و به نسبتی که همیشه اعلام میشد آلوده است، امروز چندان اینگونه نیست یا اینکه من اینطور به چشمم آمد.
از نماز صبح تا طلوع سپیده که به طرف محل برگزاری آیین اختتامیه برگزاری جام رسانه ای امید راه افتادیم، سرمای هنگامه ی صبح رو به خنکی می رفت، در میانه راه به برندگان جشنواره ای که ۷۰۰ خبرنگار خارجی و ایرانی از ۳۱ استان کشور و ۵۰ خبرنگار بین المللی از ۱۷ کشور در آن حضور دارند می اندیشیدم، یعنی می شد در این رقابت بسیار فشرده اسم استان ما نیز در بین نفرات برگزیده جشنواره باشد؟ خیلی زحمت کشیده بودیم، دو شب می شد خواب نداشتیم، این مهم نبود که بین تیم های شرکت کننده از طرف استان ایلام کدام یک انتخاب میشود، بلکه فقط انتخاب ایلام بود که برایم حائز اهمیت بود و مهم بود که در لیست استانهای برتر قرار بگیرد، این که ما هیچ امکاناتی نداشتیم و با دست خالی با استانهای بزرگی چون تهران، اصفهان، کرمان، تبریز و خیلی از تیم های قدرتمند، رقابت می کردیم، درست ! اما مصمم بودیم و امیدوار، صبور و پر تلاش، به مانند بلوط های زاگرس که در هر شرایطی مانند سیلابهای سهمگین و طوفان های بزرگ، همچنان مقاوم و شکوهند و صبورانه و راست قامت ایستاده اند.
البته که با شرکت در جشنواره ای که نامش امید است، نباید ناامید بود، بعد از نیم ساعت به سالن مرکزی برگزاری جشنواره رسیدیم، لبریز از بیم و امید، و امید، امید و امید…..
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰