کربلا صحنه تجلی وفاداری *فرشته قاسمیان

پویاخبر - فرشته قاسمیان/ در شبی پُر از رمز و راز، شبی که آسمان در سکوتی سنگین فرو رفته بود و زمین تشنه قدم‌های ایمان، هیچ‌کس جز خداوند نمی‌داند بر امام حسین(ع) و یاران باوفایش چه گذشت.

به گزارش پویاخبر، آن شب، شبی نبود همچون دیگر شب‌ها؛ شبی بود که پرده از چهره حقیقت برداشت و انسان را در برابر والاترین جلوه‌های وفاداری، عشق، ایثار و عرفان قرار داد.

امام حسین(ع) به یارانش فرمود که فردا روز نبرد است؛ روزی که در آن، هر یک از آن‌ها به مقام شهادت خواهند رسید، آنگاه با بزرگواری، بیعت را از دوش آنان برداشت و راه بازگشت را بی‌هیچ نکوهشی گشود؛ گویی که می‌خواست تنها کسانی بمانند که با تمام وجود، حقیقت را یافته‌اند و جز راه نور، راهی نمی‌شناسند.

اما پاسخ یاران، پاسخ عاشقان بود؛ پاسخی که قرن‌هاست دل‌ها را می‌لرزاند، آنان یک‌صدا فریاد زدند که هرگز امام خود را تنها نخواهند گذاشت، که تا آخرین نفس، تا آخرین قطره خون، در رکاب فرزند فاطمه(س) خواهند ماند، این‌گونه بود که کربلا، صحنه تجلی وفاداری شد؛ صحنه‌ای که در آن، انسان به بلندترین جایگاه خود در هستی رسید.

آن شب، شب عاشورا بود؛ شبی که در دل تاریکی‌اش، نور نیایش و زمزمه‌های دعا موج می‌زد، امام حسین(ع) با یاران خود به مناجات پرداخت، با خدای خویش سخن گفت، قرآن تلاوت کرد، و دل‌ها را برای فردایی سرخ و سرنوشت‌ساز آماده ساخت.

نغمه‌های قرآنی‌اش، در دل سکوت صحرای کربلا طنین انداخت، و فضا را آکنده از حال و هوای ملکوتی کرد؛ گویی آسمان هم با فرشتگانش گوش سپرده بود به تلاوت کسی که فردا زمین را به خون خود خواهد نگاشت.

امام در آن شب، جمله‌ای بر زبان راند که تا ابد در تاریخ ثبت شد: «من اصحابی باوفاتر و بهتر از اصحاب خود سراغ ندارم، و اهل‌بیتی نیکوکارتر و صله‌رحم‌کننده‌تر از اهل‌بیت خود نمی‌شناسم. خداوند به شما جزای خیر دهد.»

این سخن، نه‌تنها نشانه محبت و اعتماد او به یاران بود، بلکه سندی شد بر عظمت آن‌ دلیرمردان، مردانی که آگاهانه در راه شهادت گام نهادند؛ با چشمانی بیدار، قلب‌هایی سرشار از ایمان و دستانی آماده برای جان‌فشانی در راه امام، در راه خدا، در راه حقیقت.

در شب عاشورا، آن‌گاه که تاریکی همه‌جا را فرا گرفته بود، قلب‌های عاشق یاران حسین(ع)، درخشان‌تر از هر چراغی می‌تپید. آنان وضو گرفتند، نماز گزاردند، قرآن خواندند و در دل شب با خدای خویش نجوا کردند. اشک در چشمانشان حلقه می‌زد، نه از ترس مرگ، بلکه از شوق وصال.

صحرای کربلا در آن شب، پر شده بود از آوای ایمان؛ از نغمه‌های شب‌زنده‌داری کسانی که دنیا را رها کرده بودند تا در آغوش رضایت خداوند آرام بگیرند، آنان اهل یقین بودند، مردان نور، یاران عاشق.

و آنگاه که سپیده دمید، آن شب رازآلود جای خود را به صبح عاشورا سپرد؛ صبحی که در آن، انسانیت قد برافراشت و حق در برابر باطل قامت راست کرد.

اکنون، قرن‌ها گذشته، اما هنوز پژواک آن شب در گوش تاریخ جاری‌ست، هنوز حسین(ع) و یاران باوفایش در گذرگاه زمان ایستاده‌اند و ندای حق‌طلبی‌شان در جان انسان‌ها طنین‌انداز است.

کربلا تنها یک میدان جنگ نبود؛ کربلا مدرسه‌ای بود که در آن، وفاداری معنا یافت، عشق شکوفا شد و شهادت، زیباترین جلوه بندگی گشت.