نگاهي تبييني به تحريكپذيري اقوام در ایران
(مطالعه موردی چالش های تحریک پزیری اقوام در آینده ی سیاسی جمهوری اسلامی ایران) نویسنده :حسن کاظمی نیا – دکتری تخصصی جامعه شناسی سیاسی و تحلیگر مسائل سیاسی اجتماعیچکیده : با مرور برخي از وقايع و شواهد درسنوات اخیر میان اقوام مناطق مختلف كشور، شاهد حوادث و اتفاقاتي هستيم كه حاكي از وجود يك […]
(مطالعه موردی چالش های تحریک پزیری اقوام در آینده ی سیاسی جمهوری اسلامی ایران)
نویسنده :حسن کاظمی نیا – دکتری تخصصی جامعه شناسی سیاسی و تحلیگر مسائل سیاسی اجتماعی
چکیده :
با مرور برخي از وقايع و شواهد درسنوات اخیر میان اقوام مناطق مختلف كشور، شاهد حوادث و اتفاقاتي هستيم كه حاكي از وجود يك مسأله اجتماعي در زمينة نحوة واكنش اقوام نسبت به پديدارهاي اجتماعي است. مسألهاي كه نيازمند بررسي و تأملات روانشناختي و مطالعات اجتماعي است تا با بررسي و توصيف ابعاد و روند اين واكنشها بتوان تبيين دقيقي از آن ارائه كرد.برخي از شاخصها و واكنشهاي رفتاري اقوام در برابر پاره ای پديدارها اين واقعيت را گوشزد مينمايد كه واكنشها و اعمال آنها بيش از آنكه قانونمند باشد، مبتني بر تحريكهاي احساسي و انگيزشهاي انفعالي و پرخاشگرانه است. اين گزاره ها شرايط غيرطبيعي و نسبتاً نامتعادلي از وضعيت رفتاري و رواني اقوام را به نمايش ميگذارد. در این مقاله نگارنده با استفاده از روش تحقیق توصیفی (Descriptive Research ) و با مطالعه ویژگی های ساختار قومی جامعه ایران از منابع مختلف به دنبال پاسخ به این سوال است که چه عوامل و زمينههاي اجتماعي ،روانشناختي و يا اقتصادي در میان اقوام وجود دارد كه تحريكپذيري را ارتقاء و منشأ رفتارها و كنشهايي شده كه در رفتارهاي پرخاشگرانه تجلي مييابد؟در ادامه ضمن بررسی مبانی نظری در خصوص رفتارهای جمعی ،مروری بر پژوهش های انجام شده با موضوع قومیت ، عوامل و زيرساختهاي تبيينكننده تحريكپذيري میان اقوام را به دودسته ۱- عوامل درون ساختاری ۲- عوامل برون ساختاری تقسیم می نماید .در پایان مقاله ضمن ارائه پیشنهادات و راهکارهای کاهش تحریک پذیری میان اقوام اینگونه نتیجه گیری می نماید که قوميت به عنوان يكي از مهمترين منابع درراستای بسيج گروههاي قومي، مذهبي و اقليتها و منشأيي براي منازعات داخلي و بين المللي محسوب مي گردد این در حالی است که درشرایط کنونی عدم مدیریت راهبردی مسائل اقوام آثار منفی بسیار برجای گذاشته و بخشهايي ازجامعه را ازشرايط پيش آمده متأثر نموده است لذا توجه ویژه مسئولین محترم به علل و عوامل تحریک پزیری میان اقوام را درراستای اتحاد و همبستگی ملی از ضروریات بنیادی می شمارد.
واژگان کلیدی: اقوام ، قومیت ،هویت ، تحریک پذیری ، تحرک اجتماعی ، آینده
مقدمه:
از منظر اجتماعی و فرهنگی، قومیت به عنوان یکی از منابع اصلی تولید هویت اجتماعی و فرهنگی به حساب می آید. عضویت در گروه های قومی نقش مهمی در شکل دادن به عقاید، نگرشها و رفتار افراد دارد. در طی تاریخ، امپراطور های بزرگ همواره در برگیرنده اقوام و نژادهای گوناگون بوده اند. امروزه نیز کشورهایی با چند پیشینه، دارای ترکیب قومی و نژادی متنوعی هستد. ایران نیز از جمله این کشورها چند قومی به شمار می آید امپراطوری پهناور ایرانیان از آن هنگام که پنج دریای بزرگ جهان را در سیطره خود داشت بستر مناسبی برای حضور اقوام مختلف فراهم آورد. به نوشته «هرودت» در سپاه کوروش نزدیک به چهل و نه قوم از نژادها و فرهنگ های مختلف حضور داشته اند. این اقوام آزاد بودند اعتقادات و آداب و رسوم خود را حفظ کنند و در میان آنها قوم برتر که به واسطه تسلط نژادی یا تحمیل، موجبات نارضایتی و رنجش دیگر اقوام را فراهم آورد، وجود نداشت. (پیرنیا، ۱۳۴۲: ۱۴۶۰)زندگي اجتماعي انسان با برقراري روابط متقابل و حضور درگروههاي مختلف اجتماعي معنا پيدا ميكند. افراد جامعه از طريق گروههاي اجتماعي به شبكه روابط اجتماع بزرگ يعني جامعه پيوند ميخورند و از آن طريق نيازهاي زيستي، اجتماعي و رواني خود را تأمين ميكنند. گروههاي اجتماعي دربرگيرنده شبكه پيچيدهاي از نقش ها و پايگاههايي است كه در اثر پيدايش روابط اجتماعي به وجود ميآيد. هر گروه اجتماعي فرهنگ خاص خود را داراست كه مشترك بين افراد آن گروه است. استمرار و تداوم گروهي بستگي به ميزان همبستگي و ميزان منابع مشترك بين افراد گروه دارد. افراد گروه براي دستيابي به ارزشهاي اجتماعي مطلوب و مورد نظر خودتلاش ميكنند، گاهي اين تلاشها به صورت رقابت ظاهر ميشود. رقابت افراد گروه براي دستيابی به ارزشهاي اجتماعي بايد بر موازين و اصولي استوار باشد تا امكان مساعد براي تأمين نيازها و خواستههاي افراد فراهم آيد در غير اينصورت رقابت به ناسازگاريها و ستیزه كاريهايي مي انجامد كه اين امر باعث تضعیف گروه و درنهايت نابساماني جامعه مي شود. افراد گروههاي اجتماعي به وسيله كنشهاي متقابل اجتماعي به يكديگر پيوند خوردهاند و روابط اجتماعي به وسيله اين كنش و واكنشهاي اجتماعي برقرار مي شوند. روابط متقابل اجتماعي بين افراد گروههاي اجتماعي ممكن است بر اساس تفاهم و همكاري استوار باشد و با تضاد و ستيزه برقرار گردد. با گسترش روابط اجتماعي، افراد جامعه به گروههاي گوناگون تقسيم مي شوند. در اثر گذشت زمان همساني و همگوني گروهها سبب نزديكي افراد گروهها به يكديگر مي شود، از طرفي پراكندگي انسانها در مناطق مختلف جهان باعث پديد آمدن گروههاي اجتماعي مي شود كه در اثر تأثير آب وهوا، شرايط زندگي، محيط طبيعي و موقعيت اجتماعي ـ اقتصادي ويژگيهاي خاصي نسبت به ساير گروهها پيدا ميكنند. اين گروهها در جامعه شناسي گروه قومي ناميده مي شود. گروههاي قومي در اثر سكونت در محيطهاي مختلف و متفاوت نه تنها ناگزيرند خود را با شرايط موجود انطباق دهند بلكه براي برطرف كردن نيازها و خواستههاي زيستي، اجتماعي و رواني خود، فرهنگ خاص را پديد ميآورند كه با ساير فرهنگها از نظر شكل و محتوي متفاوت است. جمهوری اسلامی ایران از جمله کشورهایی است که از تنوع اقوام در مناطق مختلف کشور برخوردار است به نوعی که هرچند این اقوام داری اشتراکات مبنایی در بسیار از اصول ورزشها می باشند از سوی دیگرداری برخی ویژگی های اختصاصی هستند که به نوعی هر قوم را از دیگری متمایز می سازد که لازمه حفظ اتحاد و همبستگی ملی در کشور مدیریت تحریک پزیری احساسات و کنش های ناشی از پایبندی اقوام به ویژگی های اختصاصی در حوزه های فرهنگی ، اجتماعی و … می باشد .
بیان مسأله واهمیت موضوع :
با مطالعه و مرور برخي از وقايع و شواهد درسنوات اخیر میان اقوام مناطق مختلف كشور، شاهد حوادث و اتفاقاتي هستيم كه حاكي از وجود يك مسأله اجتماعي در زمينة نحوة واكنش اقوام نسبت به پديدارهاي اجتماعي است. مسألهاي كه نيازمند بررسي، تأملات روانشناختي و مطالعات اجتماعي است تا با بررسي و توصيف ابعاد و روند اين واكنشها بتوان تبيين دقيقي از آن ارائه كرد. در بستر طبيعي و در شرايطي كه جامعه از ثبات و تعادل برخوردار و اجزاي جامعه با پذيرش الگوهاي نظم، روابط و مناسبات خود را تنظيم و هدايت ميكنند، نوع واكنشها نيز متناسب با واقعيتهاي عيني ودرتطابق با اندازه و نسبت واقعي هر پديده تعيين ميگردد، اما در شرايط نامتعادل نوع واكنشهاي عمومي به گونهاي جهت مييابد كه، يا به سوي افراط و واكنشهاي تند، التهابي و احساسي گرايش مييابد و يا به شكل عكسالعملهاي تفريطي يا بيتفاوتي، انفعال و فقدان انگيزش بروز مييابد. هر دو حالت بيانگر شرايط نامتعادلي است كه از رفتار و كنشهاي متعادل و متوازن اجتماعي فاصله دارد و در حقيقت، شاخصي از وجود نوعي اختلال و اِشكال در میان اقوام محسوب ميشود. برخي از شاخصها و واكنشهاي رفتاري اقوام در برابر پديدارهايي مثل واکنش به سریال های های تلویزیونی و همچنين بررسي رفتارها و عكسالعملهايي كه نافرمانی، اعمال خشونت و رفتارهاي پرخاشگرانه است و نرخ و روند آنها در مناطقی از كشورکه دارای ساختار قومی می باشند ، اين واقعيت را گوشزد مينمايد كه واكنشها و اعمال آنها بيش از آنكه قانونمند باشد، مبتني بر تحريكهاي احساسي و انگيزشهاي انفعالي و پرخاشگرانه است. اين گزاره ها شرايط غيرطبيعي و نسبتاً نامتعادلي از وضعيت رفتاري و رواني اقوام را به نمايش ميگذارد. يعني مناطقی از کشور به جاي تأملگرايي و تعيين وزن هر پديده و يا مطالعه و دقت نظر نسبت به ضرورتها نوع واكنش، رفتار و عكسالعملهايي را از خود بروز ميدهند كه بيش از هر عاملي بر تحريكات عصبي و برانگيختگيهاي رواني ابتناء و اتكاء دارد. اگر اين نوع عكسالعمل صرفاً در افراد و يا اقوام خاص و متمايزي قابل مشاهده باشد، اين صفت در سطح فردي قابل تبيين و تحليل است، اما آنگاه كه اين شرايط در میان قابل توجهي از اقوام مشاهده و نرخ اعمال مشابه در حال تزايد باشد، اين شرايط را بايد «صفتی نوبرای اقوام» دانست و آن را در سطوح مختلف مورد تحليل و بررسي قرار داد. به عبارت ديگر اقوام واجد صفاتي گرديده است كه آن صفات و ويژگيها، اجزا و اقشار متفاوت جامعه را متأثر و كاركرد مشابهي را براي آنها در پي دارد. يعني چنانچه شرایطی در میان اقوام پديدار گردد كه جنبههاي تحريككننده و نگرانكنندة آنها تعميق شود، كاركردهاي تعميميافتهاي را در مناطق متفاوت پديد ميآورد كه منشأ عكسالعملها و تأثيرات مشابهي است. بروز اين وضعيت حاكي از يك نقص، مشكل و اختلال سیاسی ،اجتماعي است كه نميتوان از طريق اتخاذ راهكارهاي تقابلي در مقابل اقوامی كه چنين رفتارهايي دارند آن پديده را مديريت كرد، چراكه عنصر تأثيرگذار و متغيیر ايجادكننده در سطح جامعه پديدار گرديده و مداوماً كاركردهاي خود را بر جامعه تحميل مينمايد .باتوجه به اینکه امروزه ميتوان داده ها و شواهد فراوان و گوناگون معتبري يافت كه به نوعي بر رستاخيز قومی در مناطق كشورهاي مختلف جهان دلالت دارند و اين رستاخيز به صورتهاي گوناگون از جمله: خودآگاهيهاي قومي، گستردهتر و شديدتر شدن ستيزهاي قومي، شكلگيري، گسترش و تقويت شبكههاي ارتباطي قومي و… براهمیت بررسی موضوع می افزاید ؛ دردهههاي پاياني قرن بيستم و سالهاي آغازين قرن بيست و يكم بسياري از جوامع جهان به نوعی تحت تأثير اين رستاخيز قومي قرار گرفتهاند. برخي انديشمندان درك درست تاريخ معاصر را بدون درك مفهوم ملت و مفاهيم مرتبط آن از جمله مسائل قومی را امكان ناپذير ميدانند. سؤالي كه اكنون بايد به درستي به آن پاسخ داد اين است كه چه عوامل و زمينههاي اجتماعي ،روانشناختي و يا اقتصادي در میان اقوام وجود دارد كه تحريكپذيري را ارتقاء و منشأ رفتارها و كنشهايي شده كه در رفتارهاي پرخاشگرانه تجلي مييابد؟
پرسش های تحقیق :
۱-مهمترین علل و عوامل تحریک پزیری اقوام در ایران کدامند ؟
۲-در چه حالتی تحریک پزیری اقوام به رستاخیز های قومی منجر می شود ؟
۳- دستگاه های اجرایی تا چه حد در تحریک پزیری میان اقوام تاثیر گذارند ؟
۴- مهمترین علل و عوامل خارجی تاثیر گذار بر تحریک پزیری اقوام در ایران کدامند ؟
اهداف تحقیق :
هدف اصلی: بررسی مهمترین علل و عوامل تاثیر گذار در تحریک پذیری میان اقوام
اهداف فرعی:
۱-بررسی عوامل و زيرساختهاي تحريكپذيري میان اقوام
۲-بررسی عوامل داخلی و خارجی موثر در تحریک پزیری اقوام
۳- عوامل برونساختاري تأثيرگذار بر تحريكپذيري اقوام
روش ها و ابزارهای تحقیق :
این تحقیق با استفاده از روش تحقیق توصیفی (Descriptive Research ) انجام شده است در این تحقیق محقق با هدف توصیف عینی واقعی و منظم خصوصیات عنوان مقاله (تحریک پذیری میان اقوام در ایران ) سعی نموده است تا به طور موردی موضوع را از ابعاد مختلف مطالعه و بررسی نماید. به نوعی که درپایان بتواند راهکارهای مناسب کاهش تحریک پزیری میان اقوام در ایران را به منظور مدیریت و جلوگیری از بحرانی شدن مسئله ارائه نماید .
مفاهیم :
قوم:
واژه قوم (Ethnic) از واژه يوناني Ethnos به معني ملت آمده است که شامل اجتماعي از افراد است كه داراي منشأ مشترك (اعم از واقعي يا خيالي) سرنوشت مشترك؛ احساس مشترك و انحصار نسبي منابع ارزشمند مشترك مي باشد. (چلبي، ۱۳۸۳) و در تعريف ديگر، قوم، مجموعهاي از افراد گروههاي پيوسته است كه داراي روابط پيشينه پيوند خانوادگي و برگرفته از يك تبار بر اثر گسترش يك يا چند خانواده پيوسته باشند، اين مجموعه داراي زبان، فرهنگ و منطقه زيست مشترك هستد (یوردشاهيان، ۱۳۸۰)
گروه قومي :
گروهي با سنت فرهنگي مشترك و احساس هويتي كه آنرا به عنوان يك گروه فرعي از يك جامعه بزرگتر مشخص مي كند. اعضاي هر گروه قومي از لحاظ ويژگيهاي خاص فرهنگي از ساير اعضاي جامعه خود متمايز هستند. (Theodorson, 1969).
قوميت گرايي :
احساس تعلق به يك قوم يا گروه قومي خاص و برتر ديدن خويش و احساس تضييع حقوق كه منجر به تلاش براي كسب از دست رفتهها مي شود. قوميت گرايي مراتب خاصي دارد كه از حفظ آداب و سنن تا مبارزه براي كسب سرزمين مي تواند متفاوت باشد. (Kellas, 1998).
آگاهي از ويژگيهاي قومي:
شناخت و اطلاع از ويژگيهاي قومي، عقايد و اعتقادات و جنبههاي احساسي و رفتاري افراد متعلق به يك گروه قومي نسبت به خصوصيات قوميت خود ميباشد كه در قالب دومولفه احساس هويت قومي و احساس تعهد قومي مورد بررسي قرار گرفته است.
پايگاه اجتماعي ـاقتصادي:
جايگاه مزلتي و توانمندي اقتصادي گروهي از افراد در سلسله مراتب قشربندي اجتماعي مي باشد.
وفاق اجتماعي:
توافق جمعي بر سر مجموعهاي از اصول و قواعد اجتماعي است كه در يك ميدان تعاملي اجتماعي كه خود موجد انرژي عاطفي است به وجود ميآيد. وفاق اجتماعي موجبات ثبات اجتماعي و سياسي را فراهم مي كند.
مبانی نظری :
تمايز يافتگي يا تفاوت هاي درون جامعه و ارتباط آن با وفاق اجتماعي ،يكي از اساسي ترين و در عين حال پر مناقشه و جدال انگيز ترين مو ضوعات جامعه شناسي است كه از بدو پيدايش آن تا زمان حاضر بخش بزرگي از امورات جامعه شناختي را به خود اختصاص داده است .در واقع دو مفهوم فوق ياد آور مجادله نظم گرايان و ستيز گرايان است . مفهوم خرده فرهنگها و به ويژه در بعد ضد فرهنگ يا خرده فرهنگ معارض و فرهنگ ناسازگار مورد علاقه ستیز گرایان و مفهوم وفاق اجتماعی مورد علاقه نظم گرايان به طور عمده كاركرد گرايان و نظم گرايان كلاسيك است (افروغ ،۷۳:۱۳۷۹ ) جوامع بشري هر چند همواره داراي نوعي وفاق اجتماعي و انسجام كلي هستند ولي افراد آن از نظر سني ،جنسي،شغلي،نژادي،قومي و مذهبي متفاوت از همديگرند اين تفاوت ها باعث ايجاد گروههاي اجتماعي متنوعي در جوامع مي شود . بنابر اين هر جامعه اي جدا از فرهنگ عام و مورد قبول افراد و گروه هاي مختلف اجتماعي،برخوردار از خرده فرهنگ هايي متناسب با وضعيت گروهي خود است . از مهمترين وجوه تمايز يافتگي جوامع كنوني كه در عرصه هاي مختلف علوم انساني از جمله جامعه شناسی سیاسی مورد مطالعه قرارگرفته است، تفاوت هاي قومي، شكل گيري گروه هاي قومي، هويت قومي و ارتباط آن با وفاق اجتماعي يا هويت ملي است. در حوزه علوم اجتماعي يكي از رويكرد هاي مسلط، دلالت بر وجود ارتباط معكوس بين ميزان هويت قومي و هويت ملي دارد. به اين معنا كه هر چه قدر ميزان هويت قومی افراد جامعه بیشتر شود، میزان هویت ملی و وفاق اجتماعی و میزان انطباق با فرهنگ كل كمتر خواهد شد و افزايش هويت هاي قومي تهديدي براي وفاق اجتماعي و انسجام كل محسوب مي شوند (مير محمدي، ۷:۱۳۷۴).مجموعه نظریه های روانشناختی، نظریه های رفتار گرایانه و نظریه های جامعه توده ای در دسته رویکردهای رفتار جمعی جای می گیرند. با وجود تفاوت های که در مفهوم بندی ها و در قالب بندی های نظری این سه رهیافت وجود دارد، فصل مشترک تمام این نظریه ها، توجه به سطح خردِتحلیل ، ویژگیهای احساسی(غیرعقلانی) کنش ، و تلقی از جامعه به عنوان مجموعه ای از افراد است . غلبه رفتارگرایی بر علوم اجتماعی درآمریکا ، زمینه مناسب را برای طرح نظریه های روانشناختی در این کشور فراهم کرد ، تا جایی که حتی نظریه پردازان که متأثر از آثارکارکردگرایان بودند نیز، در تحلیل جنبش ها «رفتار» را به عنوان مفهومی کلیدی مورد توجه قرارقراردادند. نظریه های مربوط جامعه توده ای نیز، اگرچه بیشتر در بستر اجتماعی اروپا متکی بودند، باز هم توجه به خوصیات فردی ( مانندهویت اتمزه ) را مد نظر داشتند. به عبارت دیگر، در رفتارگرایی، برنقش هنجارها و ارزش ها فردی تاکید می شود ؛ در جامعه توده ای، بر احساس بیگانگی و اضطراب ناشی ذره ای شدن اجتماعی تمرکز وجود دارد ؛ ودر سرخوردگی ،محرمیت نسبی، تاکید بر وضعیت روانی افراد است. که هرسه این رهیافت ها را می توان حول محور مشترکی دسته بندی کرد. جین کوهن ، سه رهیافت فوق را ذیل «پارادایم رفتار جمعی» قرار می دهد و به بررسی پیش فرض های مشترک نظری آنها می پردازد. از نظر وی جانبداری ضمنی به سمت تلقی رفتارجمعی به منزله پاسخی غیر عقلانی یا خرد گرایانه به تغییر وجه اشتراک نهایی این نظریه ها است .(مشیرزاده ، ۱۳۸۱،ص۱۳۱) در واقع نظریه هایی که در این طبقه جای دارند، پدیده های جمعی را به رفتارهای فردی فرو می کاهند و جنبش های اجتماعی را تجلی احساس محرومیتی می دانند که افراد با احساسات پرخاشگرانه خود بروز می دهند. به بیان دیگر ، براساس تحلیل های این مجموعه از نظریه ها، جنبش زمانی پدید می آیند که یک احساس نارضایتی فراگیر شودو نهادهایی که از انعطاف پذیری کافی برخوردار نیستند؛ نتوانند به این احساس فراگیر پاسخ گویند ،جامعه شناسی جنبش های اجتماعی، بسیاری از شناخت هایش مرهون پژوهشگران رویکرد رفتارجمعی است.برای اولین باردراین رویکرد ،جنبش های اجتماعی به عنوان اقدامات معنادارهویت سازتعریف گردیدند.( دلاپورتا ، ۱۳۸۳، ۲۰) پژوهشگران رویکردرفتار جمعی ، بیشتر به پدیده هایی مانند ازدهامات ، اظطراب ها و مدهای توجه داشتندکه این موضوع دو پیامد داشت : از یک طرف هرچندبسیاری پژوهشگران رویکرد رفتار جمعی ، جنبش ها را پدیده های معناداری تعریف کردند اما توجه آنها بیشتر به پویش های غیر قابل انتظار ( واکنش های احساسی ) معطوف بودتا به استراتژی های سازمانی آگاهانه یا بطور کلی تر ، استراتژی هایی که به وسیله بازیگران طراحی شده اند . از طرف دیگر آنها با تمرکز بر تحلیل تجربی رفتار، غالباًدر حد توصیف ( هرچند مفصل) واقعیت محدود می شدند و به ریشه های ساختاری منازعات که بعداًدر جنبش های خاص ظاهر شدند ، توجه زیادی نمی نمودند(دلاپورتا ، ۱۳۸۳، ۲۱) بلومر نیز در مطالعه جنبش های اجتماعی نقطه عزیمت خود را «رفتار جمعی» قرار می دهد و آن را در معنایی وسیع، فعالیتی گروهی همراه با نوعی تقسیم کار تلقی می کند که به علت فهم انتظارات مشترک انسان ها در میان آنها شکل می گیرد . وی تقسیم بندی خاصی نیز از گروه بندی جمعی ارائه می نماید که در شکل گیری جنبش های اجتماعی موثرند. به اعتقاد بلومر این گروه های اولیه هستند که در صورت طرح یک «نظم جدید زندگی » می توانند زمینه ساز شکل گیری جنبش های اجتماعی شوند . بلومر جنبش های اجتماعی را سه نوع می داند : عام ، خاص ، و بیانی منظور از جنبش های عام ( نظیر جنبش های کارگران ، جوانان ، زنان) آنهایی هستند که حرکتی گسترده طولانی مدت و فراگیر دارند . می توان گفت پس زمینه جنبش های خاص را جنبش های عام تشکیل می دهند . منظور از جنبش های خاص آنهایی هستند که هدف تعیین شده ، رهبری و اعضای مشخصی دارند و به خود آگاهی رسیده اند جنبش های بیانی را می توان از نظر اهداف بسیار محدودتر از جنبش های خاص دانست . در واقع این جنبش ها خود جوشند و وابسته به فرایند مناظره عمومی نیستند ، در آنها ایدئولوژی و روابط سازمانی شکل نمی گیرد . جنبش های بیانی در بیشترین حالت «بیان نمادین نارضایتی » هستند که به دنبال تغییر نهادی نیستند.از جمله جنبش های می توان به جنبش های مذهبی اشاره کرد. (مشیرزاده ۱۳۸۱: ۷۵-۸۳) بلومر چهار مرحله را در چرخه حیاط جنبش های اجتماعی مشخص می کند : نخست ، مرحله «هیجان جمعی » که شامل تبلیغات سازمان یافته و غیر متمرکز است مرحله دوم ، «برانگیختگی مردمی » است که دلایل نارضایتی و اهداف مشخص تر شده است ؛ مرحله سوم ، « فرایند رسمی شدن » از طریق هماهنگی سازمانی و تدوین استراتژی است ؛ ومرحله چهارم « نهاینه شدن» در ساختار اجتماعی موجود است . ( دلاپور ودیانی ، ۲۱۳:۱۳۸۳ )بر اساس نظریات فوق می تواند استنباط کرد تحریک پزیری میان اقوام در ایران بستری است در راستای شکل گیری هویت جنبش های قومی که با توجه به موقعیت استراتژیک ایران و همسایگی با کشورهای داری تنوع قومی و تأثیر پذیری از آنها از جمله عراق ، ترکیه و … می تواند در صورت عدم مدیریت مناسب بحرانهایی را در بخش های از حاکمیت را رقم زند .
مروری بر پژوهشهاي انجام شده با موضوع قوميت در ایران :
«یارمحمد قاسمی» در پژوهشی با عنوان «مناسبت قومی و رابطه آن با تحول هویت جمعی ایلام «به این نتیجه می رسد که افزایش مناسبات متقابل بین قومی در حوزه های تعاملی معیشتی، اقتداری، عاطفی و فکری، تعلق، همگرایی و وفاداری اقوام را به هویتهای جمعی فراقومی تقویت می کند و کاهش این مناسبات به تقویت واحدهای جمعی فرد و تضعیف واحدهای جمعی کلان منجر می گردد. هر قدر مناسبات اجتماعی در سطح بین گروهی افزایش یابد، امکان دستیابی به انسجام اجتماعی کلان بیشتر می شود. (قاسمی، ۱۳۸۱). به نظر دکتر «بشیریه» اقوام ایرانی از نظر هویت ملی ضعیف هستند (بشیریه، ۱۳۷۴)«صداقت زادگان» میزان وفاق اجتماعی را در ارتباط با مسأله اقوام مشاهده می کند (صداقت زادگان، ۱۳۷۸).دکتر «محمد عبدالهی» در پژوهشی معتقد است، سطح هویت جمعی و به تبع آن هویت ملی در ایران بسیار نازل و خاص گرایانه است و منافع قومی و فامیلی به منافع عام و ملی ترجیح دارد. (عبدالهی، ۱۳۷۰). «جلائی پور» می نویسد، بحران هویت در شرایط تاریخی مختلف نمود یافته است (جلائی پور،۱۳۷۵) «حاجیانی» به تنوع قومی در ایران، سیاست قومی در وضعیت فعلی و اهداف سیاست و مهمترین نمودها و شاخص های وجود یک بحران قومی در ایران می پردازد. (حاجیانی، ۱۳۸۰) «جمشید دژم خوی» در تحقیق میدانی، گرایش مردم تبریز نسبت به ویژگیهای قومی خود در موقعیت ذهنی ـ احساسی (زبان و فرهنگ) را ۶۸ درصد و در موقعیت رفتاری _ عملی ۳۴ درصد از فدا کردن جان تا تحمل رفتارهای افراطی برآورد کرده است. به نظر او احتمال پیوستن این عده به حرکتهای سیاسی افراطی بسیار زیاد است. به گونهاي كه مردم تبریز در قالب رفتار سیاسی پنهان خود چنین گرایشی را نشان داده اند (دژم خوی، ۱۳۸۰) «محمد عثمان حسین بر» در تحقیقی با عنوان «گرایش دانشجویان بلوچ به هویت ملی در ایران» به نتایج جالب توجهی دست می یابد، دانشجویان به برخی از مولفه های هویت ملی به ویژه سرزمین و ملت ایران گرایش مثبت نسبتا بالایی دارند ولی نسبت به مولفه سیاسی آن یعنی حکومت جمهوری اسلامی ایران بی تفاوت هستند، این بی تفاوتی نسبت به حکومت گرایش مثبت آنان را نسبت به ملت و سرزمین ایران تحت الشعاع قرار می دهد. جوانان بلوچ از تعامل با نمایندگان حکومت به عنوان نهاد سیاسی غالب در کشور به جای احساس بهره مندی و رضایت، احساس تبعیض، محدودیت و عدم رضایت می کنند. به نظر آنها، تخصیص بودجه و سایر امکانات به اقوام نه بر اساس ضوابط و معیارهای عام بلکه برمنبای روابط خاص به ویژه هم سنخی مذهبی و میزان نفوذ اقوام در حکومت صورت می گیرد. (حسین بر، ۱۳۸۱) «حبیب احمدلو» در «بررسی رابطه هویت ملی و هویت قومی در بین جوانان تبریز» نشان می دهد که جوانان تبریز دارای گرایش قوی به هویت ملی هستند و در عین حال به هویت قومی نیز گرایش دارند. بین هویت ملی و هویت قومی، رابطه مثبتی وجود دارد و با افزایش میزان هویت قومی بر میزان گرایش افراد به هویت ملی افزوده می شود. (احمدلو، ۱۳۸۱) «چلبی و همکاران» در مطالعه هویت قومی اقوام ایرانی، متوسط احساس هویت قومی آذری ها را ۸۲ درصد و متوسط احساس تعهد قومی آنان را ۸۱ درصد به دست آورده اند. در این بررسی، متوسط میزان قوم مداری آذربایجان را ۶۶ درصد، احساس عدالت قومی ۴۳ درصد و احساس عدالت اجتماعی را ۴۶ درصد (به تفکیک احساس عدالت قانونی ۵۲ درصد، احساس عدالت قضایی ۴۵ درصد و احساس عدالت فرصتی ۴۵ درصد) برآورد کرده اند. با افزایش مرتبه تحصیلی افراد، احساس هویت قومی کاهش می یابد، یعنی سواد یک عامل اجتماعی باز دارنده و متعادل کننده برای احساس هویت قومی است. (چلبی و همکاران، ۱۳۸۳).
ایران کشوری ناهمگون :
ایران کشوری ناهمگون است. ناهمگونی قومی، مذهبی، فرهنگی و توزیعی و جمعیتی جلوه های برجسته این ناهمگونی هستند که جنبه ها و عوارض آسیب شناسی این چهار دسته ناهمگونی به مراتب خطرناکتر و نگران کننده تر از سایر ابعاد آن می باشد. در واقع می توان مدعی شد صرف نظر از برخی آثار مثبت که از منظر جامعه شناسی تغییرات اجتماعی؛ بر تنوع و کثرت مترتب است، از نگاه جامعه شناسی نظم اجتماعی وانسجام گرایان، کشور ایران از آن حیث که با طیف وسیعی از تکثر و ناهمگونی قومی روبروست، به شدت در معرض آسیب پذیری قرار دارد. مهمترین آسیب ها و تهدیدات امنیتی و سیاسی ناشی از ناهمگونی قومی در ایران را می توان به شرح زیر بیان نمود:
تعارض هویتی:
ایران از منظر ترکیب قومی و مذهبی، جامعه ای ناهمگون محسوب می شود. این تفاوت ها تا بدان حد پایدار و برجسته است که برای هر گروه قومی “هویت” و “شخصیت” مستقل و متمایزی از هویت جامعه و ملی ایجاد نموده است. تاریخ کشور ما همواره دوره های متفاوتی را تجربه نموده است که هویت های قومی و محلی خاموش و منفعل متأثر از علل، عوامل و شرایط ویژه ای، به مرحله ای از “خودآگاهی” قومی رسیده و به کانونهای فعالی مبدل شده اند. به گونه ای که ضمن تنزل جایگاه هویت ملی، آن را دچار چالش نمودهاند.
بنابراین باید اذعان داشت کشور ایران از آن حیث که با طیف وسیعی از تنوع قومی، مذهبی و به تبع آن تنوع هویتی مواجه است، به ناچار به شدت در معرض آسیب های ناشی از تعارضات بالقوه هویتی روبروست. هر قدر این هویت ها پراکنده و متکثر تحت تأثیر عوامل و شرایط داخلی و خارجی، برجسته و فعال گردند، به نحوی که هویت ملی و عام را تحت الشعاع خود قرار دهند، تعارضات و بحرانهای هویتی شدیدتر و در نتیجه امنیت و حاکمیت ملی بیشتر در مخاطره قرار خواهد گرفت.
ناسیونالیسم قومی در ایران و منطقه:
در ایران معاصر، از زمانی که دولت ملی شکل گرفت، حکومت مرکزی همواره به نوعی با نیروهای واگرایانه که اساساً منشأء قومی و ایلی داشته اند مواجه بوده است. اما درسنوات اخیر شورشها و جنبش های قومی که در داخل و اطراف مرزهای سیاسی کشور اتفاق افتاده است بیش از هر زمان دیگر امنیت داخلی و ملی و تمامیت ارضی کشور را تهدید نموده است.
توجه بیگانگان به تکثرقومی:
تکثر قومی و مذهبی کشور زمانی که با اهداف و مطامع استعماری بیگانه و دشمنان همراه گردد از اهمیت و حساسیت فوق العاده ای برخوردار می شود. اساساً دول مقتدر و استعماری در سطح جهان در هر دوره به تناسب امکانات و زمینه های مساعد برای حفظ منافع خود از ابزارها و روش های مختلفی استفاده کرده اند. اما بهره گیری از زمینه ها و بسترهای داخلی کشورها مانند تنوع و ناهمگونی و چند پارگی متأثر از وجود فِرق و اقلیت های قومی، مذهبی از مهمترین ابزارها محسوب می شود. این سیاست در استراتژی قدرتهای جهانی قدیم و جدید همواره مورد تأکید بوده است.
موقعیت جغرافیایی استقرار اقوام :
عامل بسیار مهم دیگری که بر زمینه های مساعد تهدیدات قومی در ایران باید افزوده گردد، موقعیت جغرافیایی، نوع پراکنش و طرز آرایش اقوام در قلمرو ارضی و جغرافیایی کشور است که این معادله را پیچیده و حساس نموده است. نگاهی اجمالی نشان می دهد اقوام مختلفی در حساس ترین حوزه های استراتژیک کشور و جداره های مرزهای سیاسی اسکان یافته اند، اقوامی که عقبه آنان در ورای مرزها و بیرون از حوزه نفوذ و اثرگذاری حاکمیت ملی قرار دارند.
عوامل و زيرساختهاي تبيينكننده تحريكپذيري میان اقوام
عوامل گوناگوني در مقام تحليل ميتوانند در فرايند رشد و تسرّي تحريكپذيري در میان اقوام دخيل باشند. چون امكان پرداختن به همة آنها نيست، با در نظر گرفتن شواهد و مرور مطالعات انجام شده، تأملات نظري، شواهد و قرائن اجتماعي ميتوان نقش برخي از عوامل را برجسته دانست. در يك نگاه كلي ميتوان اين عوامل را در دو دسته كلي دستهبندي كرد:
۱٫ عوامل «درونساختاري»
۲٫ عوامل «برونساختاري»
الف) عوامل درونساختاري:
برخي عوامل درونساختاري كه متضمن مداخله متغيرهاي عرصههاي اجتماعي، اقتصادي، سياسي و… است را ميتوان در سرفصلهاي ذيل مورد تأكيد قرار داد:
۱٫ فشارهاي اقتصادي واجتماعي ناشي از مشكلات معيشتي كه با سطح انتظارات و درآمد بخش¬هايي از جامعه خصوصاَ اقوام (با توجه به سکونت بسیاری از آنها در جوار مرز ودوری از مرکز) انطباق ندارد و منشأ فشارهاي رواني در سطح فردي و خانوادگي ميشود.
۲٫ انتساب مشكلات و نقائص اقوام به عوامل ساختاري ،قوانین و سياستهاي رسمي كشور كه عاري از كارآمدي لازم براي پاسخگويي به انتظارات و مطالبات آنان است.
۳٫ فشارهاي رواني و امنيتي ناشي از مسائل منطقه ای و برجستهسازي آن توسط نظام رسانهاي و مقامات رسمي و غيررسمي كه منشأ اختلال در احساس آرامش و احساس امنيت در مناطق مرزی گرديده است.
۴٫ تغيير در سبك زندگي و كاهش تعاملات در میان اقوام با توجه به تاثیر رسانه های بیگانه وارتباطات با اقوام در کشورهای همسایه كه منشأ عدم تخليه هيجانات و ايجاد روابط حمايتگر و عاطفي بين اقوام گرديده و تنشهاي رواني آنان را افزايش داده است.
۵٫ تغيير نوع نگاه به زندگي كه با افزایش سطح انتظارات و مطالبات همراه بوده و افراد از درون نوعي نارضايتي و عدم آرامش را احساس و ساختار رواني و اجتماعي آنان را متأثر ميسازد.
۶٫ فضاي رواني میان اقوام كه دائماً شايعات، فضاسازي منفي، احساس نگراني و دغدغههاي كاذب را بازتوليد و در مناسبات متقابل در فضاي عمومي آن را بازتوزيع و بدين طريق به جاي نشاط، احساس امنيت و آرامش، تنشهاي رواني و نگرانيها را به شكل كاذب برجسته و به يكديگر منتقل ميشود.
۷٫ نظام رسانهاي كشور كه به جاي تأكيد بر فضاسازي و تصويرسازي از نشاط، آرامش، روابط اظهاري و اعتمادآميز بهويژه در بخش های مختلف خبری فضاي نااميدكننده را به طور مستمر پخش می نمایند و اقوام به جاي اينكه از تماشاي تلويزيون به «بازسازي رواني» خود بپردازند در معرض القاء احساس محرومیت در بخش های مختلف قرار می گیرند. وبدین گونه بر حجم دغدغهها و تحريكات آنها ميافزايد.
۸٫ برجسته شدن فاصله طبقاتی كه بخش قابل توجهي ازاقوام در نتيجه تحولات سياسي و اقتصادي چند سال اخير تجربه كردهاند. لوكسگرايي اقشار مرفه در شهرهای مرکزی کشور خصوصآ کلان شهرها در كنار احساس فشارهاي معيشتي و بازنمايي اين شرايط توسط جريانات معارض و بعضاً منتقدان و نخبگان و عينيت شاخصهاي فاصله اقتصادي در عرصة عمومي، ساکنان مناطق مرزی که بعضا اقوام در آنجا سکونت دارند را در معرض تنشها و فشارهاي رواني قرار مي¬دهد.
۹٫ نبود بستر تخليه هيجاني براي اقوام به خصوص جوانان و نوجوانان و محدود بودن فضاهاي ورزشي و مشاركتي و انباشت هيجانات منفي و تنشهاي رواني ناشي از فشارهاي كاذب و بعضاً واقعي، آنان را مستعد تحریک پزیری وپرخاشگرانه مي¬نمايد.
۱۰٫ عدم تصويرسازي مناسب از چشمانداز آينده براي اقوام توسط نهادها و رسانههاي كشور و احساس سرخوردگي ناشي از نرخ بيكاري و فضاسازيهاي كاذب و منفي از آينده كشور ضريب احساس فشار بر نسل جوان این قشررا به شكل غيرواقعي افزايش و اين تحريكات آنها را در معرض واكنشهاي انفعالي قرار ميدهد.
۱۱٫ ضعف آموزشهاي دروني براي مديريت خويشتن، كنترل احساسات و كسب مهارتهاي زندگي مثل مهارتهاي رواني، ارتباطي و كنترلي، که در نسل های قبل در میان اقوام وجود داشت نسلهاي جديد را نیز دچار آسيبپذيري دروني كرده است و با اندك تحريكاتي دست به اعمال و كنشهايي ميزنند كه عاري از عقلانيت و گزينشگري دقيق و حساب شده است.
ب) عوامل برونساختاري:
در كنار مسائل درونساختي كه نقش بنياديني در ايجاد زمينههاي رواني و اجتماعي براي بروز رفتارهاي احساسي و تحريكپذيري فزاينده میان اقوام دارند، برخي از متغيرها و عوامل برونساختاري نيز تا حد زیادی در اين عرصه مؤثرهستند. واقعيت امر اين است كه آنچه تحت عنوان «جنگ نرمافزاري از آن ياد ميشود،تغييردرافكار، اذهان، روان و رفتار احاد مختلف جامعه را مدنظر دارد» تا با تعميق آن، تغيير در ساختار را به پيش ببرد. سرمايهگذاريهاي پردامنه دشمنان در اين عرصه را بايد چالش بنيادين براي برهم زدن اتحاد و همبستگی میان جامعه ايران در نظر گرفت كه با مكانيزمها و سازوكارهاي متفاوت در دستور كار دشمنان قرار گرفته است.
نقش عوامل برونساختاري در ايجاد زمينههاي تحريككننده و كاهش آستانة تحمل میان اقوام را ميتوان درگزارههاي ذيل مورد ارزيابي و تأكيد قرار داد:
۱٫ تبليغات پردامنه دشمنان عليه كشور و انتساب انواع نابسامانيها و انگارهسازيهاي منفي از وضعيت اقوام و آينده آنها
۲٫ تحميل فشارهاي اقتصادي و سوءاستفاده از موقعيت نهادهاي بينالمللي براي ايجاد مضايق و مشكلات متفاوت عليه كشور كه اوج آن را ميتوان در تحريمهاي پردامنه و ظالمانه كشورهاي غربي عليه ايران ملاحظه كرد.
۳٫ عمليات رواني پردامنه، هماهنگ و هدفمند نظامهاي رسانهاي معاند و معارض كه بهطور مداوم تنش، نگراني، دغدغه و احساس عدم امنيت را به خودآگاه و ناخودآگاه اقوام تحميل مينمايند.
۴٫ مسألهسازي و ايجاد انگارههاي نگرانكننده از وقايع جزئي و مبدل كردن آن به پديدهاي امنيتي و ملي كه نمونه آن را ميتوان در سریالهای پخش شده از رسانه ملی ملاحظه كرد كه يك موضوع تاریخی و بعضاَ طنز را به مسألهاي در سطح امنيت ملي تبدیل گرديد (متأسفانه نقش دستگاههاي حكومتي و مسئولين كشور نيز در اين موضوع بسيار مؤثر بوده و به جاي اينكه در مقابل اين مسأله در سطح خود واكنش نشان داده شود، منفعلانه به برجستهسازي كاذب آن پرداخته شد، غافل از اينكه اين روند ميتواند در مورد موضوعات بسياري اتفاق افتاده و بهطور مداوم فضاي افكار عمومي كشور تحريك و دچار اغتشاش گردد).
۵٫ مواضع كشورهاي منطقه عليه ايران كه نوعي همگرايي ضد ايراني ـ ضدشيعي را در دستور كار قرار داده و با حمايت از جريانات تروريستي فضاي منفي و تهديدآميزي را به طور غيررسمي بهويژه از طرف گروههاي تروريستي در عرصه مجازي و تبليغات كاذب پديد آوردهاند. گرچه اين همگرايي از بدو پيروزي انقلاب اسلامي وجود داشته است اما طي ماههاي اخير تلاش گستردهاي آغاز شده است تا همسويي و همگرايي تمامي دشمنان اعم از داخلي، منطقهاي و بينالمللي در برابر جمهوري اسلامي ايران بزرگنمايي شود. اين وضعيت در صورت اثربخشي و عدم حمايت از افكار عمومي ميتواند منشأ تحريكپذيري درمیان اقوام باشد. (انعكاس رفتارهاي ضدانساني، قتل، خشونت، تجاوز، ويراني و… از جمله تصويرسازيهايي است كه از كشورهاي مورد تجاوز گروههاي تروريستي در فضاي مجازي نگرانيهايي را در بين اقوام مناطق مرزی پديد ميآورد. )
۶- مواضع و واكنشهاي جريانات تروريستي و حركت رو به رشد آنها در كشورهاي همسايه و نزديك شدن آنها به مرزهاي ايران از يكسو و انگارهسازي و تصويرسازيهاي خيالي از آنها مبني بر تواناييهاي گسترده و كانون بودن ايران براي آنها به عنوان هدف نهايي، خودبهخود تنشهاي رواني را براي مردم مناطق مرزی در پي دارد.
نتیجه گیری :
قوميت به عنوان يكي از مهمترين منابع درراستای بسيج گروههاي قومي، مذهبي و اقليتها و منشأيي براي منازعات داخلي و بين المللي محسوب مي گردد. در طي قرن اخیر حدود ۸۰ جنگ داخلي و چريكي توسط گروههاي قومي و فرقهاي در جهان اتفاق افتاده است كه بیش از ۲۰ مورد آن در آسيا رخ داده است.از منظر اجتماعی و فرهنگی، قومیت به عنوان یکی از منابع اصلی تولید هویت به حساب می آید. عضویت در گروه قومی نقش مهمی در شکل دادن به عقاید، نگرشها و رفتار افرادجامعه دارد. در شرایط کنونی در ایران عوامل و زمينههاي گوناگوني پديد آمده است تا نگرانيها و دغدغههايي را در سطح سیاسی ،اجتماعي، اقتصادی و… بر اقوام تحميل و بدين طريق آرامش جمعي را در میان آنها برهم زنند. قطعاً آنچه در حال رقم خوردن است بستري غیرطبيعي دارد و حاكي از برنامهريزي دشمنان از يكسو و ضعفهاي مديريت افكار عمومي از سوي ديگر است. مقابله با اين شرايط گرچه تاكنون از كارآمدي كافي برخوردار و اكثريت جامعه شرايط امنيتي كشور را مثبت ارزيابي كردهاند، اما شتاب دشمنان، نوع بازيگري آنان و فشارهاي رويكردي، راهبردي و رسانهاي آنان در قياس با گذشته تشديد و گسترش يافته است. بهطور طبيعي عدم مدیریت راهبردی مسائل اقوام آثار منفی بسیار در جامعه باقي گذاشته و بخشهايي ازحاکمیت را از شرايط پيش آمده متأثر نموده است، اما آنچه اهميت دارد نقش متغيرهاي بيروني نيست بلكه بايد با تأمل بر روندهاي سیاسی ،اجتماعي، اقتصادی و…به عواملي همچون «بيروني شدن مصرف رسانهاي مناطق مرزی و ارتباطات با اقوام در کشورهای همسایه » اشاره كرد كه متأسفانه اين عوامل آثار و عوارض گوناگوني را بر كشور تحميل كرده است و فضاي افكار عمومي میان ساکنان این مناطق از تبليغات مسموم دشمنان مصون نيست. نقصهاي رسانهاي كشور در كنار ضعف در مديريت مجابسازي و تصويرسازي واقعي از وضعيت اقوام و به ويژه تعارضات سياسي اين روند را تسهيل كرده و دشمنان با وقوف بر اين نقائص و فرصت رسانهاي خود در تلاشند آسيبهاي متفاوتي را بر ساختار رواني و احساس امنيت اقوام در ایران وارد آورند. در مقابل الگوي دشمنان، اقدامات و برنامههاي گوناگوني بايد مدنظر قرار گيرد كه بازشناسي آن گام بنيادين در مديريت روندهاي رواني ـ اجتماعي در چشمانداز آينده اقوام درایران محسوب ميشود. لذا می طلبد در راستای اتحاد و هبستگی ملی علل و عوامل تحریک پزیری میان اقوام مورد توجه ویژه مسئولین محترم قرار گیرد.
راهکارها وپیشنهادات:
راهکارهاي افزایش آستانه تحمل و کاهش تحریکپذیری میان اقوم
۱- تقویت قانونمداری و بازبینی قوانین و بسط نظم در میان اقوام ومناطق مرزی متناسب با شرایط حاکم
۲- تغییر روند تولیدات رسانهای، رادیویی و تلویزیونی صدا و سیما مبتني بر نشاط، آرامش و امنيت روانشناختي و اجتماعي درمیان اقوام
۲-بسط و گسترش عدالت اجتماعی و فقرزدایی و مديريت تعديل روند مشكلات اقتصادی درمیان اقوام (تورم، بیکاری، اعتیاد، طلاق، شکاف طبقاتی و…)
۳- ممانعت از مهاجرت اقوام وساکنان مناطق مرزی با ایجاد تعادل بین زندگی در مرکز و مرزنشینان
۴- ایجاد فضا برای تخلیه هیجانات و احساسات اقوام (آزادسازي مراكز و منابع ورزشي و…)
۵- بهبود و تقویت نظام تأمین اجتماعی و پوشش مناسب به نيازهاي اجتماعي اقوام درمعرض آسيب وکشمکشها و معارضات سیاسی
۶- زدودن محیطهای فرهنگی از سیاستزدگی
۷- شناخت خواسته ها و نیازهای تقریحی و رفاهی اقوام و برنامهریزی و اقدامات لازم برای برآورده نمودن آن
۸- آموزش مهارتهای شخصی همچون کنترل احساس، روحیه انتقادپذیری، اعتماد به نفس، ايجاد ارتباط، سازگاری و… و جامعهپذیر کردن اقوام توسط نهادهای تأثیرگذار و فراهم کردن زمینه سلامت و آرامش روانی در افراد
۹- دخالت دادن و مشارکت اقوام در تصمیمگیریها بهويژه در حوزههاي خُرد مثل مسائل استانی محلهاي، اجتماعي، بهداشتي و آموزشي
۱۰- مبارزه با سوءاستفاده، رانت و رانتخواری که زمینهساز ایجاد بدبینی، بیاعتمادی، شکاف طبقاتی و … میشود.
۱۱- قاطعیت قوه قضايیه در برخورد با مسببین بی احترامی به اقوام
۱۲- افزایش امید به آينده در میان تحصیل کردگان مناطق قومی
۱۳- نظارت و بازرسی و ارزشیابی مستمرواجراي نظام تکریم ارباب ورجوع درمیان کارکنان ومسئولین دستگاه های دولتی در مناطق قومی
۱۴- افزایش اقدامات فوق برنامهای در مدارس منطق قومی برای ایجاد نشاط و پرکردن اوقات فراغت دانشآموزان
۱۵- افزایش سطح نشاط رسانهای بخصوص رسانه ملی با تأکید بر رضایتمندی، پویایی، نشاط و شادابی اقوام
۱۶-گسترش برنامههای پیشگیری از آسیبها و نابسامانیهای اجتماعی درمناطق قومی
۱۷-ممانعت از شكلگيري جریانات سازمانیافته مجرمانه و مبارزة هوشمندانه مداوم و هدفمند با اين جريانات
۱۸- حمایت ازتاسیس سازمانهای مردم نهاد با موضوع همگرایی میان ملت ودولت در میان مناطق قومی
۱۹- حمایت از اقشار آسیبپذیر بخصوص بیکاران، بیسرپرستان، زنان خودسرپرست، فرزندان طلاق، فرزندان زندانیان، زنان مطلقه و…در مناطق قومی
۲۰- ممانعت از برجستهسازی روندهای تحریککننده امنیتی میان اقوام بهویژه در سطح بینالملل توسط رسانههاي داخلي
۲۱- تعمیق و تقويت احساس آرامش و امنیت در میان اقوام توسط رسانههاي خودي
۲۲- تصویرسازی مثبت از روند تحولات کشور در نظام تبلیغاتی و رسانهای
۲۳- ایجاد فضای «بحث و گفتگو» در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و…در میان اقوام
۲۴- ممانعت از تعمیق حس محرومیت، بیعدالتی، تبعیض و.. در سطح جامعه بهویژه در بین مناطق قومی
۲۵- تقویت و غنیسازی نظام اوقات فراغت در میان اقوام
۲۶- مقابله با تبلیغات و جریانات معارض سیاسی با هدف افزایش تحریک پزیری میان اقوام در حوزه رسانهای و فضای سایبری
۲۷- سیاستگذاری کلان کشور در راستای توجه به سلامت اجتماعی و توسعه درمیان اقوام
۲۸- ساماندهی، رونقبخشی و برگزاری برنامهها و جشنهای متنوع به مناسبتهای مختلف: جشنها تاریخی میان اقوام
۲۹- تقویت هويت فرهنگ قومي، ملي و ديني با تدارک جشنواره غذاي محلي، مسابقات محلي کشتي و یا جشنواره آيينهاي محلي و…
منابع :
۱- احمدی، حمید، ثبات سیاسی ، دموکراسی و جامعه مدنی در جوامع ناهمگون : بررسی تجربه لبنان، فصلنامه مطالعات خاور میانه ، شماره ۱۲، زمستان ۱۳۷۶
۲- احمدی، حمید،قومیت و قوم گراییدر ایران : افسانه یا واقعیت ؟ تهران نشر نی ۱۳۷۷
۳- افشار یزدی ، محد، گنجیه مقالات :مقالات سیاسی یا سیاست نامه جدید تهران ، بنیاد موقوفات دکتر افشار ، ۱۳۶۸
۴- ذهتابی ، محمد تقی، ایرانتورک لرینین ایسکی تاریخی ،تبریز ۱۳۷۸
۵- دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، کردستان ،امپریالیسم و گروهای وابسته تهران ۱۳۶۲
۶- چاندوک، نیرا ،جامعه مدنی ودولت ، ترجمه فریدون فاطمی تهران نشر مرکز ۱۳۷۷
۷- تورن آلن ،نقد مدرنیته ، ترجمه مرتضی مردیها ، تهران نشر گام نو ۱۳۸۰
۸- عزیزی بنی طرف ، یوسف (احزاب قومی در ایران )همشهری ۸/۱۱/۱۳۸۱
۹- نش ، کیت ،جامعه شناسی سیاسی معاصر ، ترجمه محمد تقی دلفروز ، تهران نشر کویر ۱۳۸۰
۱۰- هابر مارس یورگن ، نظریه کنش ارتباطی : جهان زیست ونظام ، ترجمه کمال پولادی ، تهران ،موسسه انتشاراتی روزنامه ایران ۱۳۸۴
۱۱- اسنود ، دیوید؛رابرت بنفورد و اسکات هانت، میدان هویت : فرایندهای طراحی و ساخت اجتماعی هویت جنبش های اجتماعی ، تهران پژوهشکده مطالعات راهبردی ۱۳۸۷
انتهای پیام/*
{loadmodule mod_banners,عضویت در تلگرام}
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰